فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی


خیلی ممنون و سپاسگذار از همه دوستانی که محبت دارن و به اینجا تشریف میارن و با نوشتن نظرات خودشون در مورد عکسهای بنده  و ابراز لطف منو واقعا شرمنده می کنند...تشکر ویژه از دوستانی که من متاسفانه افتخار آشناییشون رو ندارم و نمیتوانم محبتشون رو چه حضوری و چه مجازی جوابگو باشم.....بدون ترتیب خانمها و آقایان...نیز هم-خاتمی- خانمی-دادبین -آدم آهنی-دوست رسمی-صداقت میرزا-جام جم-مبارک -مشنگ- مالک -سبیل بیل بیل- دل 3ترک-به وقت ایوار -همیشه خاموش-راز پنهان-END-پشت سر هم-هم و غم -انگشت کوچک پای هزارم یک هزار پا-محمد-گوسفند-انگشت دست راست دوست دوست شما-ضد زنگ-مشنگ - شک...وخیلی از دوستانی که نمیشناسمشون و از قلم هم افتادند....همیشه نظرات شما دوستان رو دنبال میکنم.

نظرات 45 + ارسال نظر
صداقت میرزا چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:34

تو که اینقدر «ماهی» و در آسمان بی کران سیر داری
کاش کمی خنده بر لب داشتی

زیبایی در زیبایی توصیفی جز زیبایی ندارد.
موفق باشید

ممنون ...همچنین شما دوست عزیز

بنگری چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:36

آسمون آبی با ابرهای سفید رنگ..دریا آبی با موجهایی که کف های سفید رو به ساحل میارن ...و این ماهی زیبا وسط دوتا آبی رنگها میان باد و موج ساکت و سکون زیباش پرپروک را به وچد درآورده تا عکسی ازش بگیره ...زیبای زیباست !

سلام روح الله عزیز ..نخسته .

سلام بنگری جان..
خوشحالم از اینکه اینجا هوندی وممنون همیشگی از تو.....

ابراهیم جلالی چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:48

۳ باره سلام .عکسم تودی ؟

سلام دوست عزیز اقای ابراهیم جلالی
بله ...وخیلی لذت امبرد از دیدن عکسات و در فرصتی لازمه حتما با هم صحبت بکنیم....ارزوی موفقیت بیش از پیش برای شما دوست عزیز

لو دیریا چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:59 http://lodirya.blogsky.com


آبی آسمان هم می تونه دریا باشه
چه چشای خوشگلی داره
داره میگه هلـــــــــــــــو

سلام بر اوای دلنشین لو دیریا...ممنون از محبت همیشگی تو...

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 http://4130.blogfa.com

سلام جوان.اول خودت دوم دوربینت سالم باشید همیشه

ممنون ...شا دوماد..کی شیرینی بخوریم

مهران سایبانی چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 http://www.bnd.blogfa.com

عکس زیبایی بودن شبیه مجسمه بودن!

مهران مرسی

فهیم چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:04 http://kemanzil.blogsky.com/

زیبا ترین ترس دنیا

محمد نفیسی چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:25

چه غوپکن!!

دادبین چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:23

جای تودر آب است آبی که در ظرفی بزرگ به نام دریااست.
نمی دانم چه چیزی تورا از دریا جدا نموده
و
عکاس محترم این چنین مظلومیتت را به دست تصویر سپرده و به نمایش گذاشته تا فریادت به نیکی شنیده شود.
یک روز در صید صیاد نا مهربان و چند ین روز در بیداد وظلم کشندهای قرمز .

آدم آهنی چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:27

خیلی خیلی جالب شده است .
ترکیب وتنوع رنگها در عکس خیلی طبیعی و بی نظیر است .

بنیامین چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 18:13 http://posbastaki.blogsky.com

چه می شد اگر شیشه آسمان می شکست و این همه آب خوشبختی دوباره این ماهی می شد ...

لاتیدان چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 19:17

سلام

ضد زنگ پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:18

این عکس مرابه یاد تپلف می اندازد. تپلف بی وفایی که به راحتی مسیرش را مقصدش را و... گم می کند .اما این یادآوری تلخ چیزی از زیبایی عکس کم نمی کند عکس زیبایی است.

پشت سر هم پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:19

نمی دانم با این چشمان عاشقانه به چه چیزی خیره شده ای؟
اگر مات ومبهوت معبودی که جای بسی شکر است واگراین چشمان خیره به سمت دری است بدا به حال انتظارکه با مرگ تو خود را گرفتار نموده است.
موفق باشید.

به وقت ایوار پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:20

وقتی حرف بر سر ماهیت یک ماهی باشد به سان این است که بحث انسانیت یک انسان داریم یا ماهیت یک انسان؟ اما هر چه باشد ضعیف بودن آدمی حرف اول را می زند آدمی که در عمل وا مانده است در کلمه سازی هم جامانده است.
دست مریزاد.

مبارک پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:21

زیبایی این ماهی در عکس بدی بوی مشمئز کننده اش را از خاطر محو می کند .
خیلی سخت است که با تمام حواس مان تصمیم بگیریم واز تمام نعماتی که خداوند در اختیار مان گذاشته به درستی بهره بگیریم .در واقع خودمان خودمان را براحتی گول می زنیم.
خدا قوت .

انگشت کوچک پای هزارم یک هزارپا پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:23

هرچند که ماهی با هیچ لبی فرصت گفتن وتکلم ندارد اما در این عکس لبهای خاموش چشم ماهی حرف های بسیار دارد.
آقای بلوچی هرچند که تکلف تان زیاده است از اینکه با تصاویر زیبا از چشمانمان پذیرایید ممنونم

جام جم پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:37

با این کارهایی که ما به اسم انسان انجام می دهیم اینطور که در عکس نشان می دهد دود از سر ماهی بیچاره هم در آمده است .
خسته نباشیددوست عزیز.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 http://faezemohseni.blogsky.com

http://faezemohseni.blogsky.com/

جلال پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:43

این تصویر مرا یاد یکی از دوستانم می اندازد
سکوت وآرامشی که در نگاه به این ماهی به بیننده دست می دهد دلگرمی و توجه خاصی ایجاد می کند.
موفق باشید.

ماه لی لی پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:20


دوری ز دریا قدغن.........

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:14

آقای منوچهر متکی را که می شناسید ؟ ایشان وزیر امورخارجه دولت مهرورز آقای احمدی نژاد می باشند البته گرچه آقای متکی وزیر محترم امورخارجه می باشند اما ایشان از بدو ورودشان به این وزارتخانه به تحول و بازنگری ای در این وزارتخانه پرداخته اند و موفق شده اند نام این وزارتخانه و عملکردش را کمی متحول نمایند و این وزارتخانه را از امور خارجه به وزارت رفاقت و امور خارجه تبدیل نمایند !
امروزه این وزارتخانه در مدت کوتاهی به چندان موفقیت چشمگیری دست یافته که توانسته کل بستگان و دوستان آقای متکی و دیگر معاونان آن وزارتخانه را گرد هم بیاورد ، شاید بسیاری از این اخبار و اطلاعات را شما جسته و گریخته تا کنون خوانده باشید اما سعی می شود در این مقال با هم نگاهی دقیق تر به این موضوع بیاندازیم :
همسر آقای متکی خانم طاهره نظری مهر که دکتر داروساز و از کارمندان سازمان بهزیستی کل کشور بوده اند بدون اینکه تخصصی در حوزه امور خارجه داشته باشند ناگهان به وزارت امورخارجه به عنوان مشاور وزیر منتقل شدند ایشان که در بهزیستی داروسازبخش توانبخشی بودند با بیست و هشت سال سابقه کاری این روزها مشاور شده اند تا بتوانند چند وقت دیگر بازنشست بشوند و از حقوق و مزایای بازنشستگی یک مدیر کل ارشد استفاده کنند .
همسر آقای شیخ عطار نیز خانم فریبا نمازی که پیش از این ناظم دبیرستان دخترانه امام سجاد در منطقه هفت تهران بوده اند به محض اینکه همسرشان قائم مقام وزارت امور خارجه شدند به این وزارتخانه منتقل شدند و مدیر و معلم و ناظم مدرسه را نیز با خود آوردند به وزارت امورخارجه تا دور هم باشند و حالا این خانمها در آنجا چه می کنند خدا عالم است !؟
خانم متکی که البته بسیار جویای نام نیز هست علاوه بر نظارت بر انتصابات و نقل و انتقلات به عنوان مثال دو ماه پیش که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سمیناری را با نام " زنان نخبه مسلمان " در نظر داشت برگزار نماید مبلغ هفتادو پنج میلیون تومان را به دبیرخانه سمینار از بودجه وزارت امورخارجه اهدا نمودند تا از وی در سمینار به عنوان یک زن موفق و نخبه نامبرده شود! . از دیگر شاهکارهای آقای متکی و خانواده محترمشان اینکه در اسفند سال 1386 هنگامی که آقای متکی در یک هیات دیپلماتیک قصد عزیمت به کشور سوریه و لبنان را داشتند این افراد نیز حضور داشتند :
خانم طاهره نظری مهر- همسر آقای متکی به عنوان کارشناس زنان
خانم معصومه متکی - دختر آقای متکی ( دانشجوی فیزیک دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز) به عنوان کارشناس قراردادهای عمرانی
آقای حمیدرضا متکی - پسر آقای متکی (از تحصیلات ایشان اطلاعی در دست نیست) به عنوان مدیر هماهنگ کننده هیات اعزامی ، البته لازم به یادآوری نیست که همه این افراد و هیات باهواپیمای تشریفاتی دولت ایران به سوریه و لبنان رفتند ، همان هواپیمایی که در زمان دولت آقای خاتمی خریداری شد وجنجالهایی برپا کرد و دولت آقای احمدی نژاد به محض آمدن گفته بود آنرا فراموش کنید ما احتیاجی به این هواپیمای طاغوتی نداریم !
یک نکته جالب دیگر چندی پیش وزیر امورخارجه سوئیس به ایران سفر نموده بود که همگان مطلعید درسومین شب حضور ایشان در رستوران باغ گیلاس وزارت امورخارجه ضیافت شامی برگزار نموده بود که هیات سوئیسی با جمعیت پانزده نفر و تیم ایرانی با تعداد بیش از هفتاد نفر در آن ضیافت بودند که در میان آنها بازمیتوانیم به همسر و فرزندان آقای متکی باجناقهای ایشان و بسیار جالب تر شوهر خاله آقای متکی هم اشاره کنیم . اما حالا که صحبت فامیلهای آقای متکی شد لازم است که باجناقهای آقای متکی هم اشاره نمائیم :
آقای متکی مفتخر به داشتن چهار باجناق هستند که به محض به وزارت رسیدن آقای مجتبی مردانی باجناق بزرگتر را سر کنسول جمهوری اسلامی در حیدر آباد می نمایند و آقای علی صمد لکی زاده را که قبلا درجه دار سپاه پاسداران بودند با مدرک سیکل به عنوان معاون اداره مجمع شیمیایی و خلع سلاح وزارت خارجه منصوب کردند و آقای علی حلمی باجناق دیگر را مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در لندن نمودند و دیگری را آقای حمید میرزایی مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در بمبئی هند نمودند . البته لطف ایشان فقط شامل حال باجناقها نشده ایشان دو برادر خانم گل و ناز هم البته دارند ! ، که از قضا آنها هم تا قبل از به وزارت رسیدن ایشان بیکار بودند که با آمدن آقای متکی به وزارت امورخارجه شکر خدا این معضل نیز برطرف گردیده آقای جواد نظری مهر رایزن امور کار سفارت ایران در بحرین گردیدند و آقا وحید هم مسئول امور دانشجویی در سفارت ایران در مالزی .
چند نکته هم جهت یاد آوری بد نیست بخشی از حقوق کارمندان وزارت امورخارجه از سال 1372 تا کنون پرداخت نشده و به تعویق می افتد . هزینه پرواز یک ساعت هواپیمای اختصاصی هم که آقای متکی همواره حتی برای رفتن خود و خانواده اش به مشهد هم از آن استفاده میکند هر یک ساعت 2 میلیون تومان می باشد . اما همین آقای متکی البته که بسیار قانونمدار می باشد ، و البته تخلفی هم تا کنون در وزارت ایشان صورت نگرفته است ؟! ، از زمان ورود آقای متکی و ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در وزارت امورخارجه بر اساس ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه که اشعار می دارد پرسنل وزارت امورخارجه نباید در هیچ حزب و فرقه سیاسی باشند فقط هفتصدو چهل و اندی نفر از اعضای این وزارت خانه را به بهانه اینکه دوم خردادی و از اعضای تشکلهای جبهه دوم خرداد هستند را متخلف شناخته و البته متخلف از خدمت مستعفی می شود و خوب زحمت پرکردن این خلاء انسانی را هم باجناقها و همسران آقایان متکی و شیخ عطار و دوستان و برو بچ آقای متکی تقبل نموده اند ! اما حالا که صحبت ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه شد یک مسئله هم خالی از لطف نیست با هم از نظر بگذرانیم ، آقا منوچهر خان وزیر خود نیز از اعضای کانون فارغ التحصیلان شبه قاره هند می باشند که البته قبل از دوران وزارت دبیر کل این تشکل سیاسی بوده اند ایشان با وزارت رسیدن البته استعفاء دادند از این سمت اما از آنجا که خیلی دلشان برای دوستان هم تشکلی و هم حزبی شان تنگ می شده و طاقت دوری آنها را نداشته تصمیم میگیرد حالا که خودشان نمی توانند در آنجا باشند دوستانشان را به وزارتخانه بیاورند اینجا بود که این اقدامات احساسی و عاطفی را انجام می دهند :
آقای سید مهدی نبی زاده از دوستان دوران تحصیلشان را که در همان کانون هم بودند ومهندس فارغ التحصیل از شهر بنگلور می باشند را که در وزارت ارتباطات و در شرکت مخابرات به عنوان کارپرداز مشغول بودند را به وزارت امورخارجه منتقل و به عنوان معاون اداری و مالی انتصاب می نمایند اما بعد از گذشت 20 ماه مهدی خان دلشان را این معاونت می زند و فیلشان هوس هندوستان می کند اینجا بود که آقا منوچهر ایشان را به عنوان سفیرجمهوری اسلامی،در هندوستان منصوب می نمایند ، مهدی خان البته در آن 20 ماه معاونت اداری و مالی خود به نحو حریصانه ای به ماموریت های موقت پرداخت و از کلیه سفارت خانه ها و سر کنسول گری های جمهوری اسلامی، دیدن کرده و در همین گذر به بیش از 100 کشور سفر کردند .
آقای مجتبی کولیوند که ایشان نیز کارمند عادی شرکت مخابرات و دانشجوی دانشگاه پونه و نیز عضو همان کانون بودند به عنوان مدیر کل ابنیه و اموال وزارت امورخارجه انتخاب شده وی پس از 2 سال و سفرهای متعدد به خارج از کشور به آقا منوچهر می گوید من را هم سفیر کنید اما به علت نمی دانیم چه چون با سفارت او مخالفت شد ایشان هم قهر کرده و از وزارت خارجه رفت منتها دیگر به شرکت مخابرات برنگشت و هم اکنون مشغول برجسازی در تهران هست .
آقای ماشاالله شاکری هم که فارغ التحصیل دانشگاه دهلی می باشد و قبل از وزارت دوستشان منوچهر خان در سازمان کشتیرانی کارمند روابط عمومی بودند رابر اساس شایستگی های که حتما داشته به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان منصوب می نمایند .....
آقای حیدر رضا ضابط که ایرانی الاصل و متولد هندوستان بوده اند و قبل از وزارت آقا منوچهر درآستان قدس خادم حرم امام رضا بودند را به عنوان کارشناس سیاسی وزارت خارجه در سفارت ایران دراسلام آباد انتصاب می نمایند ...
البته آقای سید علی حسینی هم که معرف حضور همه می باشد دیگر سخنگوی وزارت امورخارجه ایشان هم از دانشجویان عضو کانون دانشجویان شبه قاره هند بوده اند .
قصه شایسته سالاری آقای متکی بسیار طولانی شد پس بگذارید مابقی را فهرست وار با هم از نظر بگذرانیم :
مهدی محتشمی ،رئیس اداره انبیه ساختمان وزارت خارجه ...ایشان قبلا کارمند عادی سازمان بهزیستی بودند که بازنشسته شده بودند و البته توسط متکی خان خدمت او بمدت نامعلوم تمدید می شود .
آقای خسرو رضازاده کارشناس سفارت جمهوری اسلامی در نیجریه می باشند ایشان نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد.
آقای مسعود زمانی سر کنسول ایران در کراچی می باشند ، ایشان نیز از دانشجویان فارغ التحصیل هند می باشند .
آقای فرقانی از کارشناسان ابنیه و اموال سفیر ایران در ترکمنستان می باشند ، وی هم ولایتی آقای متکی و از اعضای کانون می باشند ....
آقای محمود بابایی رییس اداره اقتصادی وزارت امور خارجه می باشند ایشان نیز فارغ التحصیل هند و تا قبل از این سمت در خیابان امیر آباد تهران آژانس املاک داشتند .
عباس کاشفی دیپلمه ای که در وزارت خارجه کارمند عادی بودند و دوست فرزند آقای متکی می باشند ایشان هم اکنون رییس اداره خدمات وزارت امورخارجه می باشند .
آقای یدالله صمدی رییس اداره امور مالی وزارت خارجه که با وجود گذشت 2 سال از بازنشستگی وی به عنوان رییس اداره امور مالی منصوب شد ایشان از بستگان آقای متکی می باشند .
آقای حمیدی زارع علیرغم اینکه ماموریت وی به عنوان سر کنسول در نخجوان تمام شده بود از همان جا به عنوان سفیر به باکو عازم شد وی نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است.
آقای محمد مهدی آخوند زاده که از نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی به سفارت ایران در آلمان ارتقاء یافت نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است همچنین آقای مصطفی آخوند زاده برادر مهدی آخوند زاده علیرغم اینکه باز نشسته شده بود نیز به عنوان سر کنسول در شهر اکتاو قزاقستان منصوب شده ..
آقای مصطفی اعلایی سفیر ایران در کوبا می باشد ایشان نیز فارغ التحصیل هند و از دوستان آقای متکی است...
آقای مهدی نژاد به سمت رییس تشریفات در سفارت ایران در دهلی نو منصوب شد وی نیز فارغ التحصیل هند و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد.
آقای علایی تازه قشلاق معاون سفیر ایران در دهلی نو می باشد وی نیز از فارغ التحصیلان هند است.
نمی دانم دیگر به غیر از این افراد کسی دیگری هم از کانون فارغ التحصیلان شبه قره هند هست که بیکار مانده باشد ؟ لطفا در صورت اطلاع و اینکه اگر کسی از کانون دانشجویان و فارغ التحصیلان شبه قاره هند بیکار است سریعا به طبقه سوم کاخ وزارت امورخارجه اتاق آقای وزیر اطلاع دهد !...

مشنگ پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:15

نمی دانم چرا با دیدن این عکس به یاد آمون خدای سنگی افتادم که اگر از تفکرفاصله بگیریم بدون اینکه حتی اراده ای ما را به پرستش وادارد و خواستی از طرف مخلوقی موجود باشد به سمت بت پرستی می رویم وای به روزی و به جایی که اراده ای مادی موجود باشد به راحتی در دام فریب «آخونماهو »ها گرفتار می شویم وسنگی ومخلوقی بی ارزش و شاید نازیبا مورد ستایش واقع می شود.
عکس زیبا ودلفریب است.

امامدادی پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:22 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

چگونه عکس پانوراما بیافرینیم.قسمت دوم
منتظرحضور سبزتون

گوسفند پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:03

چهره آنچنان زیبا ست که خنده ها وگریه هایش به چشم نمی آید و تنها حیرت است که بین حواس ناظر وتصویرمنظر معامله می شود.
موفق باشید.

موروک گلمپا پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 14:19 http://morook.Blogfa.Com

ماهی بالی؟

کلنگ جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:11

سلام
عصبانی وتعجب !!! وهمچنین دل ترک کردن مه وقتی عکس کم کم باز ابوده
موفق وشاد بشی

زیر صفر جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:50

ماهی مصنوعی و تقلبی هم عالمی دارد اصلا محصولی که از تقلب درست شده است هر چقدر زیبا ودلفریب باشد و با هر تزویر رنگ ونما یابد به دل نمی نشیند و این چنین محصولی اگربا صد تدبیر به عرش رود با هزار تصمیم به فرش نزدیک می شود.آخر جایگاه چیز تقلبی با واقعی بسیار فر ق دارد.

من جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:30

چه قدرشناس
خوش به حال خانمها و آقایون!

mostafa شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:01 http://sedaye-bandar.blogfa.com

سلام وبلاگ زیبا و پر محتوایی دارید . این بنده حقیر مایلم با شما تبادل لینک داشته باشم . در صورتی که شما هم مایل بودید اسم وبلاگ من رو با اسم صدای بندر لینک کنید و اسمی که می خواهید و بلاگ شما با آن لینک شود را در قسمت نظرات برای من بگذارید

حسین پیغامی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 http://peyghamei.blogsky.com

سلام دوست عزیز (تا بر آمده پیری پایم از رفتن ماند) بروز هستم منتظر حضور و نظر دهی شما استاد گرامی می باشم

صندوقچه شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:12 http://ardvisoor.blogfa.com

بسیار بسیار عکس زیبایی بود:) متفاوت

سیامک امامی شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 23:35 http://cup-graphic.blogsky.com/

سلام عکس زیبا شده ای کاش کادر مشکی رو نازوکتر می کردی .موفق باشید لینکتون کردم.

احسان شهریاری شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 23:41 http://lakposht..blosky.com

سلام و خوب باشید

بنیامین جوادی یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:07 http://avishanekoohi.blogsky.com

با عکس به روزم

[ بدون نام ] یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:17

گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان

روزنامه گاردین :
گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.

دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوان‌هایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مى‌خواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.

دکتر گفت تنها چهارتا از دندان‌هایش سالم مانده، بقیه‌اش شکسته. حرفهایش را نمى‌شد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى روده‌ى بزرگ است.

دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.

دفترچه‌ى بیمه‌ى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مى‌کردند، و مرتب مى‌پرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریض‌ها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.

در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشت‌اندام سپر انسانى دور تظاهرات‌کنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مى‌گفت توانسته بود چندمأمور یگان‌هاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویى‌ام مى‌کردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مى‌بندند و از سقف آویزان مى‌کنند، بعد مى‌چرخانند و با کابل مى‌زنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجه‌کباب‌ات مى‌کنیم.

«روزى یک وعده غذا مى‌دادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویى‌ها مرتباً مى‌پرسیدند که آیا از خارج دستور گرفته‌ام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مى‌برندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشته‌اند «اتاق گردن‌کلفت‌ها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آن‌جا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستاده‌اند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.

«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستان‌ات بپرس که با کسانى که همکارى نمى‌کنند چه کار مى‌کنیم». ‌ بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابان‌ها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با هم‌سلولى‌هایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچ‌کس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، ‌ دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مى‌گرفته‌ام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشت‌هیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.

گفتند «ما با گردن‌کلفت‌ها جور دیگرى رفتار مى‌کنیم». بعد با حمله به من لباس‌هایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آن‌هم در مقابل سایر بازداشت‌شدگان. آنها کارى از دست‌شان برنمى‌آمد. ولى اعتراض کردند و کتک‌ خوردند.
بعد هم به هم‌سلولى‌هایم گفتند «ببینید ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم». ‌ بعد رفتند.
«هم‌سلولى‌هایم بهخصوص یکى‌شان که سن‌اش بیشتر بود مرا دلدارى مى‌دادند. مى‌گفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.

گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مى‌گفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مى‌فرستیم‌ات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفته‌ام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کرده‌ام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.

کیوان یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 http://FREESUN.BLOGFA.COM

احسنت

END یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:55

خوشبختانه ماهی به وقت خواب هم به ظاهر بیدار است چون پلکی برای کشیدن بروی زیبایی چشمانش وجود ندارد.
ماهی حاضر در عکس شاید خواب باشد اما همین که حاضر است و در برابر چشمان بیننده ها خودنمایی می کند بیدار بیدار است
خوشبحال ماهی که همیشه نشانی از بیداری با خود دارد تا کسی مجال خوردن حق او را نداشته باشند.

دل ۳ترک یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 14:12

مرا ببوس برای آخرین بار ...


هم وغم یکشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 14:14

در نگاه ماهی عکس یک خواهش یک نیاز و یک درخواست می بینم اما تشخیص اینکه این خواست عاطفی وفردی
و یا کاملا اجتماعی است که برای دفاع از همنوعانش فی المثل از دست جلبکهای کشند قرمزکه امروز همه را گرفتار نموده ویا انواع بلایا دیگراست خیلی مشکل است .


امیرحسین طالبی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:00 http://arashtalebi.blogsky.com

سلام
عکس و متن جالبی بود.
سایت باشگاه رسانه راه اندازی شد لطفا بازدید فرمایید و به دوستان خود اطلاع دهید.
www.fcresaneh.ir

حسین داج دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 http://photodaj.com

سلام

مثل همیشه عکس های خارق العاده...

موفق باشید.

خاتمی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 18:45

چشمان باز دلیلی بر دیدن نیست همچنانکه بسته بودن چشم حجتی بر ندیدن نمی شود.پس آنچه مهم است خواستنی است برای دیدن .
نمایش عکس زیبا ناشی از طبیعتی زیبا ست موفق باشید.

لی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:49 http://www.leee.blogsky.com/

سلام
عکس خوبی شده. مثل اکثر عکس های شما...

زهرا پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 http://www.honaremanzendegi.blogfa.com

این اسمش چیهههههه؟؟؟؟؟؟/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد