روح اله بلوچی
Roohollah Baloochi
متولد یکم مهر ماه 57- بندرعباس
عکاس
Photographer
...
نمایشگاه ها
Exhibitions
...@@...
نمایشگاه (مرور آثار) گالری طرقه . زمستان۹۸
نمایشگاه و اکسپو هنر هرمز(مرور آثار)- اردیبهشت98
نمایشگاه ملی عکس سال خلیج فارس -اردیبهشت98
نمایشگاه حراج زمستانه مرداد -اسفند95-گالری مرداد
نمایشگاه سیزدهمین دوسالانه ملی عکس ایران-موزه هنرهای معاصر-تهران اردیبهشت94
نمایشگاه عکس"محل تجمع اضطراری"-تهران-خانه هنرمندان-شهریور92
نمایشگاه عکسهای جشنواره بین المللی عکس خیام - 92
نمایشگاه و اکسپو دوازدهمین دوسالانه ملی عکس ایران-تهران-خانه هنرمندان-تیر 91
نمایشگاه از جاسک تا پارسیان-بندرعباس- نگارخانه خیابانی-فروردین91
دهمین نمایشگاه تصویر سال-تهران-خانه هنرمندان-اسفند90
نمایشگاه نگاهی به خلیج فارس-بندرعباس-نگارخانه خیابانی-مهر90
نمایشگاه (1+12) – بندرعباس-گالری گرمساری-فروردین 90
نهمین نمایشگاه تصویر سال-تهران-خانه هنرمندان-اسفند89
نمایشگاه روزهای تابستان-بندرعباس-نگارخانه خیابانی-تابستان89
نمایشگاه هنر سرزمین پارس-پاریس –مرکز هنری ژرژپمپیدو(Centre Georges Pompidou) -اردیبهشت89
نمایشگاه هشتمین جشن تصویر سال-تهران –خانه هنرمندان-اسفند88
نمایشگاه شهر زیبای من-تهران-خانه عکاسان ایران-زمستان88
نمایشگاه هفته فیلم و عکس اصفهان-اصفهان-مهر87
نمایشگاه و اکسپو ماه هنر عکاسی ایران-تهران-گالری ماه مهر-تابستان87
نمایشگاه عکس پنجاه-بندرعباس-گالری گرمساری-فروردین 87
نمایشگاه هفته فیلم و عکس زن هرمزگان-بندرعباس-گالری گرمساری-مهر86
نمایشگاه عکس بندرعباس چشم سوم-بندرعباس-نگارخانه خیابانی-تابستان85
نمایشگاه عکس زن هرمزگان-بندرعباس-گالری گرمساری-تیر85
دو ماهانه عکس بندرعباس-فرهنگسرای طوبی-زمستان84
...@@...
عکاس منتخب جشنواره های
Superior Photographer
...@@...
جشنواره عکس سال خلیج فارس - اردیبهشت98
سیزدهمین دوسالانه ملی عکس ایران -1393 موزه هنرهای معاصر تهران
نهمین جشنواره ملی عکس اردیبهشت هرمزگان-1393
دومین جشنواره بین المللی رژان- خانه هنرمندان -شهریور 92
سومین جشنواره ملی ایران شناسی - اردیبهشت 92
جشنواره ملی عکس خلیج فارس-اردیبهشت 92
جشنواره بین المللی عکس خیام - خانه هنرمندان-91
دومین جشنواره عکس بانک ملت-تهران-1391
پنجمین جشنواره ملی عکس مشهد- 1391
اولین جشنواره بین المللی عکس رژان-تهران خانه هنرمندان-1391
دوازدهمین دو سالانه ملی عکس ایران-1391
هفتمین جشنواره عکس اردیبهشت-1391
جشنواره سالانه عکس ایران-مشهد-1390
جشنواره ملی عکس ایران-تهران-1390
اولین جشنواره عکس بانک ملت-تهران-1390
جشنواره ملی عکس از خزر تا خلیج فارس-تهران-1390
اولین جشنواره ملی عکس حرا-بندرعباس-1390
ششمین جشنواره ملی عکس کودک-تهران-1389
پنجمین جشنواره عکس اردیبهشت-1389
دومین جشنواره ملی عکس میراث فرهنگی-1388
چهارمین جشنواره عکس اردیبهشت-1388
پنجمین جشنواره ملی عکس کودک-تهران-1387
جشنواره عکس منطقه ای کشور –بم-1387
اولین جشنواره عکس میراث فرهنگی-بندرعباس-1387
سومین جشنواره عکس اردیبهشت-1387
چهارمین جشنواره ملی عکسهای دریایی ایران-تهران-1386
دومین جشنواره عکس اردیبهشت-1386
سومین جشنواره ملی عکسهای دریایی ایران-تهران-1385
اولین جشنواره عکس اردیبهشت-1385
...@@...
سوابق اجرایی
...@@...
عضو هیات داوران جشن عکس هرمزگان.اسفند۹۸
عضو هیات داوران جشنواره عکس میراث فرهنگی و گردشگری 1398
عضو هیات داوران جشنواره ملی دانشجویان ایران 1397
عضو هیات داوران جشنواره ملی دانشجویی ایران1396
عضو هیات داوران پنجمین جشن عکس هرمزگان1395
عضو هیات داوران سومین جشن عکس هرمزگان 1393
عضو شورای تصمیمگیری و هیات اجرایی اولین جشنواره ملی عکس خلیج فارس-1392
عضو هیات موسس و هیات رئیسه انجمن عکاسان هرمزگان- 1389 تا 1393
عضو هیات داوری جشنواره عکس نوروزی بستک -فروردین 1391
عضو شورای تصمیم گیری و هیات اجرایی و مسئول دبیرخانه ششمین و هفتمین دوره جشنواره ملی عکس اردیبهشت-1390 و 1391
عضو هیات اجرایی دومین جشنواره ملی عکس میراث فرهنگی-1388
رئیس تشکل غیر دولتی انجمن عکس هرمزگان-1385 تا 1386
عضو هیات رئیسه انجمن عکس هرمزگان 1387 تا 1388
عضو شورای تصمیم گیری و هیات اجرایی اولین و دومین دوره جشنواره فیلم و عکس اردیبهشت-1385 و 1386
عضو هیات اجرایی هفته فیلم و عکس مسافر اردیبهشت-1384
عضو هیات اجرایی جشنواره فرهنگ ایران زمین-1383
مسئول جلسات نمایش و نقد فیلم انجمن سینمای جوان بندرعباس-از 1380 تا 1382
تصویربردار فیلم The hand of god)) فیلم منتخب جشنواره جهانی فیلم کوتاه تهران- جشنواره منطقه ای فیلم کوتاه سنندج و ششمین جشنواره فیلم اردیبهشت 1385
عکاسی فیلم کشند قرمز- 1388
عکاسی فیلم (1616) – 1389
...@@...
جوایز
Awards
...@@...
کسب مدال و برگزیده سیزدهمین دوسالانه ملی عکس ایران -تهران1393
رتبه اول و عکاس برگزیده هیات داوران جشنواره ملی عکس خلیج فارس-1392
عکاس منتخب دوازدهمین دوسالانه ملی عکس ایران -یزد-1391
لوح تقدیر دومین جشنواره ملی عکس میراث فرهنگی-1388
مقام سوم چهارمین جشنواره عکس اردیبهشت(بخش آزاد)-1388
لوح تقدیر چهارمین جشنواره عکس اردیبهشت-1388
لوح تقدیر جشنواره عکس منطقه ای کشور – بم -1387
مقام سوم اولین جشنواره عکس میراث فرهنگی-1387
مقام اول سومین جشنواره عکس اردیبهشت-1387
مقام اول دومین جشنواره عکس اردیبهشت-1386
تندیس و لوح تقدیر سومین جشنواره ملی عکسهای دریایی ایران-1385
مقام سوم اولین جشنواره عکس اردیبهشت-1385
لوح تقدیر دومین جشنواره تاتر سوره-به عنوان بازیگر-1371
رتبه اول مسابقات طراحی آموزشگاهی بندرعباس-1369
ادامه...
رنگ قهوه ای این عکس و خلوتی که به چشم میخوره در عکس حس خاصی را داده به عکس که البته انتخاب زاویه و ترکیب بندی تاثیر دارد در انتقال این حس -عکس بسیار خوب و قوی است آقای بلوچی
ممنونم از شما دوست عزیز...بله رنگ قهوه ای تعمدا انتخاب شده.....مرسی از شما
سلام یادعکسای اوژن اتژه افتادم ترکیب بندی بسیارخوبه وجوداون دنفرپایین هم به کارکمک کرده ومعنای بیشتری داده وازصرف عکس بنای شهری درش اورده واینکه ازهمه مهمترنورصحنه باعث خلق زیبایی شده ممنونم روحی
اوه مسعود عزیز...مرسی از نگاه کارشناسانه ات ..من همیشه به تو به عنوان یه فیلمبردار صاحب سبک نگاه میکنم. وسعی میکنم از تو یاد بگیرم.
وقتی آسمان با رنگی دیگر غیر از رنگ آشنای آبی ظاهر می شود نا خودآگاه یک فشار درونی آدمی را از درون به خلاء می کشاند و یک احساس ناامیدی و پوچی شکل می گیردوغصه ای بزرگ با تصویری ناخوشایند بر تمام فرصتهای از دست رفته در خاطرمان می گذرد.
سلام.جلال
گن جیش کک
سهشنبه 13 مردادماه سال 1388 ساعت 16:30
من دنبال چیز دیگریم بی حوصله شدی روح خدا
چی باعث شده فکر کنی بی حوصله شدم...گنجیشک جان در ضمن دنبال چی میگشتی ...شاید بتونم کمکت کنم...ممنون از حضورت
عکس زیبایی شده است هرچند ظاهرا ساختمانهای که در دو طرف قرار دارند طی مدتها گفتگویشان به نتیجه نرسیده است وهنوز با شمارش امتیازاتشان به هم فخر می ورزند وبا تکبر به هم می نگرند. مسلما دوستیها از دروازه های « کوچکی » می گذرد که با « بزرگی »امکان عبور از آن نیست. موفق وپایدار باشید.
آئینه بچه
سهشنبه 13 مردادماه سال 1388 ساعت 21:45
شاید ساختمانها نشانی از زندگی مسالمت آمیز داشته باشند ولی این فاصله نشانی از دوستی ندارد واینکه یکی جلوی نور خورشید را بگیرد که به دیگری نرسد عین دشمنی است. ووقتی نور به دیگری میرسد که از توان دیگری برای ممانعت خارج است والا همین نیز نمی رسید. که در چنین شرایطی طبیعی است که آسمان نگران وپژمرده باشد. خدا قوت دوست گرامی.
صداقت میرزا
سهشنبه 13 مردادماه سال 1388 ساعت 22:37
در عکس رنگها به خوبی حرف می زنند آنجا که تاریکی است و نور کمتری وجود دارد بیننده با گشایشی روبرو است ولی امکان تمیز نیست و آنجا که نور بیشتری است و می توان واقعیتی را درک کرد تنگناست و به بن بست می ماند و در تنگنا فعل دیدن ممکن نیست. عکس زیبایی است.
در تصویر مسیر زندگی در بستری از نا امیدی نمایانده شده است . آسمان غم بارتصویری از نا امیدی ، تاریکی آغاز مسیر که درکی از نادانی دوران طفولیت و نوردر نقاط پایانی تصویر آگاهی ، آخر مسیر زندگی یک انسان را القاء می کند. در مسیر زندگی توان آدمی آنجا که نمی داند و نا توانیش به وقت دانایی ضعف بزرگی است که دامنگیر ادمی است که عکس به خوبی با رنگها وفاصله ها بیان داشته است. دست مریزاد و سرافرازوپاینده
از آسمان انتظار باران رحمت داریم .خواستهای آسمانیمان را بااو در میان می گذاریم و او بسیار شنیده است خواستهای تکراری دوستی ودشمنیها وخود از سر رحمت فرومیریزدخوبیها را . آسمان عکس خیلی آخمو و غیر قابل تحمل است انگار تقلبی ست وازاین آسمان انتظارسنگ نداریم چه رسد به باران رحمت.
آقای منوچهر متکی را که می شناسید ؟ ایشان وزیر امورخارجه دولت مهرورز آقای احمدی نژاد می باشند البته گرچه آقای متکی وزیر محترم امورخارجه می باشند اما ایشان از بدو ورودشان به این وزارتخانه به تحول و بازنگری ای در این وزارتخانه پرداخته اند و موفق شده اند نام این وزارتخانه و عملکردش را کمی متحول نمایند و این وزارتخانه را از امور خارجه به وزارت رفاقت و امور خارجه تبدیل نمایند ! امروزه این وزارتخانه در مدت کوتاهی به چندان موفقیت چشمگیری دست یافته که توانسته کل بستگان و دوستان آقای متکی و دیگر معاونان آن وزارتخانه را گرد هم بیاورد ، شاید بسیاری از این اخبار و اطلاعات را شما جسته و گریخته تا کنون خوانده باشید اما سعی می شود در این مقال با هم نگاهی دقیق تر به این موضوع بیاندازیم : همسر آقای متکی خانم طاهره نظری مهر که دکتر داروساز و از کارمندان سازمان بهزیستی کل کشور بوده اند بدون اینکه تخصصی در حوزه امور خارجه داشته باشند ناگهان به وزارت امورخارجه به عنوان مشاور وزیر منتقل شدند ایشان که در بهزیستی داروسازبخش توانبخشی بودند با بیست و هشت سال سابقه کاری این روزها مشاور شده اند تا بتوانند چند وقت دیگر بازنشست بشوند و از حقوق و مزایای بازنشستگی یک مدیر کل ارشد استفاده کنند . همسر آقای شیخ عطار نیز خانم فریبا نمازی که پیش از این ناظم دبیرستان دخترانه امام سجاد در منطقه هفت تهران بوده اند به محض اینکه همسرشان قائم مقام وزارت امور خارجه شدند به این وزارتخانه منتقل شدند و مدیر و معلم و ناظم مدرسه را نیز با خود آوردند به وزارت امورخارجه تا دور هم باشند و حالا این خانمها در آنجا چه می کنند خدا عالم است !؟ خانم متکی که البته بسیار جویای نام نیز هست علاوه بر نظارت بر انتصابات و نقل و انتقلات به عنوان مثال دو ماه پیش که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سمیناری را با نام " زنان نخبه مسلمان " در نظر داشت برگزار نماید مبلغ هفتادو پنج میلیون تومان را به دبیرخانه سمینار از بودجه وزارت امورخارجه اهدا نمودند تا از وی در سمینار به عنوان یک زن موفق و نخبه نامبرده شود! . از دیگر شاهکارهای آقای متکی و خانواده محترمشان اینکه در اسفند سال 1386 هنگامی که آقای متکی در یک هیات دیپلماتیک قصد عزیمت به کشور سوریه و لبنان را داشتند این افراد نیز حضور داشتند : خانم طاهره نظری مهر- همسر آقای متکی به عنوان کارشناس زنان خانم معصومه متکی - دختر آقای متکی ( دانشجوی فیزیک دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز) به عنوان کارشناس قراردادهای عمرانی آقای حمیدرضا متکی - پسر آقای متکی (از تحصیلات ایشان اطلاعی در دست نیست) به عنوان مدیر هماهنگ کننده هیات اعزامی ، البته لازم به یادآوری نیست که همه این افراد و هیات باهواپیمای تشریفاتی دولت ایران به سوریه و لبنان رفتند ، همان هواپیمایی که در زمان دولت آقای خاتمی خریداری شد وجنجالهایی برپا کرد و دولت آقای احمدی نژاد به محض آمدن گفته بود آنرا فراموش کنید ما احتیاجی به این هواپیمای طاغوتی نداریم ! یک نکته جالب دیگر چندی پیش وزیر امورخارجه سوئیس به ایران سفر نموده بود که همگان مطلعید درسومین شب حضور ایشان در رستوران باغ گیلاس وزارت امورخارجه ضیافت شامی برگزار نموده بود که هیات سوئیسی با جمعیت پانزده نفر و تیم ایرانی با تعداد بیش از هفتاد نفر در آن ضیافت بودند که در میان آنها بازمیتوانیم به همسر و فرزندان آقای متکی باجناقهای ایشان و بسیار جالب تر شوهر خاله آقای متکی هم اشاره کنیم . اما حالا که صحبت فامیلهای آقای متکی شد لازم است که باجناقهای آقای متکی هم اشاره نمائیم : آقای متکی مفتخر به داشتن چهار باجناق هستند که به محض به وزارت رسیدن آقای مجتبی مردانی باجناق بزرگتر را سر کنسول جمهوری اسلامی در حیدر آباد می نمایند و آقای علی صمد لکی زاده را که قبلا درجه دار سپاه پاسداران بودند با مدرک سیکل به عنوان معاون اداره مجمع شیمیایی و خلع سلاح وزارت خارجه منصوب کردند و آقای علی حلمی باجناق دیگر را مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در لندن نمودند و دیگری را آقای حمید میرزایی مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در بمبئی هند نمودند . البته لطف ایشان فقط شامل حال باجناقها نشده ایشان دو برادر خانم گل و ناز هم البته دارند ! ، که از قضا آنها هم تا قبل از به وزارت رسیدن ایشان بیکار بودند که با آمدن آقای متکی به وزارت امورخارجه شکر خدا این معضل نیز برطرف گردیده آقای جواد نظری مهر رایزن امور کار سفارت ایران در بحرین گردیدند و آقا وحید هم مسئول امور دانشجویی در سفارت ایران در مالزی . چند نکته هم جهت یاد آوری بد نیست بخشی از حقوق کارمندان وزارت امورخارجه از سال 1372 تا کنون پرداخت نشده و به تعویق می افتد . هزینه پرواز یک ساعت هواپیمای اختصاصی هم که آقای متکی همواره حتی برای رفتن خود و خانواده اش به مشهد هم از آن استفاده میکند هر یک ساعت 2 میلیون تومان می باشد . اما همین آقای متکی البته که بسیار قانونمدار می باشد ، و البته تخلفی هم تا کنون در وزارت ایشان صورت نگرفته است ؟! ، از زمان ورود آقای متکی و ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در وزارت امورخارجه بر اساس ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه که اشعار می دارد پرسنل وزارت امورخارجه نباید در هیچ حزب و فرقه سیاسی باشند فقط هفتصدو چهل و اندی نفر از اعضای این وزارت خانه را به بهانه اینکه دوم خردادی و از اعضای تشکلهای جبهه دوم خرداد هستند را متخلف شناخته و البته متخلف از خدمت مستعفی می شود و خوب زحمت پرکردن این خلاء انسانی را هم باجناقها و همسران آقایان متکی و شیخ عطار و دوستان و برو بچ آقای متکی تقبل نموده اند ! اما حالا که صحبت ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه شد یک مسئله هم خالی از لطف نیست با هم از نظر بگذرانیم ، آقا منوچهر خان وزیر خود نیز از اعضای کانون فارغ التحصیلان شبه قاره هند می باشند که البته قبل از دوران وزارت دبیر کل این تشکل سیاسی بوده اند ایشان با وزارت رسیدن البته استعفاء دادند از این سمت اما از آنجا که خیلی دلشان برای دوستان هم تشکلی و هم حزبی شان تنگ می شده و طاقت دوری آنها را نداشته تصمیم میگیرد حالا که خودشان نمی توانند در آنجا باشند دوستانشان را به وزارتخانه بیاورند اینجا بود که این اقدامات احساسی و عاطفی را انجام می دهند : آقای سید مهدی نبی زاده از دوستان دوران تحصیلشان را که در همان کانون هم بودند ومهندس فارغ التحصیل از شهر بنگلور می باشند را که در وزارت ارتباطات و در شرکت مخابرات به عنوان کارپرداز مشغول بودند را به وزارت امورخارجه منتقل و به عنوان معاون اداری و مالی انتصاب می نمایند اما بعد از گذشت 20 ماه مهدی خان دلشان را این معاونت می زند و فیلشان هوس هندوستان می کند اینجا بود که آقا منوچهر ایشان را به عنوان سفیرجمهوری اسلامی،در هندوستان منصوب می نمایند ، مهدی خان البته در آن 20 ماه معاونت اداری و مالی خود به نحو حریصانه ای به ماموریت های موقت پرداخت و از کلیه سفارت خانه ها و سر کنسول گری های جمهوری اسلامی، دیدن کرده و در همین گذر به بیش از 100 کشور سفر کردند . آقای مجتبی کولیوند که ایشان نیز کارمند عادی شرکت مخابرات و دانشجوی دانشگاه پونه و نیز عضو همان کانون بودند به عنوان مدیر کل ابنیه و اموال وزارت امورخارجه انتخاب شده وی پس از 2 سال و سفرهای متعدد به خارج از کشور به آقا منوچهر می گوید من را هم سفیر کنید اما به علت نمی دانیم چه چون با سفارت او مخالفت شد ایشان هم قهر کرده و از وزارت خارجه رفت منتها دیگر به شرکت مخابرات برنگشت و هم اکنون مشغول برجسازی در تهران هست . آقای ماشاالله شاکری هم که فارغ التحصیل دانشگاه دهلی می باشد و قبل از وزارت دوستشان منوچهر خان در سازمان کشتیرانی کارمند روابط عمومی بودند رابر اساس شایستگی های که حتما داشته به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان منصوب می نمایند ..... آقای حیدر رضا ضابط که ایرانی الاصل و متولد هندوستان بوده اند و قبل از وزارت آقا منوچهر درآستان قدس خادم حرم امام رضا بودند را به عنوان کارشناس سیاسی وزارت خارجه در سفارت ایران دراسلام آباد انتصاب می نمایند ... البته آقای سید علی حسینی هم که معرف حضور همه می باشد دیگر سخنگوی وزارت امورخارجه ایشان هم از دانشجویان عضو کانون دانشجویان شبه قاره هند بوده اند . قصه شایسته سالاری آقای متکی بسیار طولانی شد پس بگذارید مابقی را فهرست وار با هم از نظر بگذرانیم : مهدی محتشمی ،رئیس اداره انبیه ساختمان وزارت خارجه ...ایشان قبلا کارمند عادی سازمان بهزیستی بودند که بازنشسته شده بودند و البته توسط متکی خان خدمت او بمدت نامعلوم تمدید می شود . آقای خسرو رضازاده کارشناس سفارت جمهوری اسلامی در نیجریه می باشند ایشان نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد. آقای مسعود زمانی سر کنسول ایران در کراچی می باشند ، ایشان نیز از دانشجویان فارغ التحصیل هند می باشند . آقای فرقانی از کارشناسان ابنیه و اموال سفیر ایران در ترکمنستان می باشند ، وی هم ولایتی آقای متکی و از اعضای کانون می باشند .... آقای محمود بابایی رییس اداره اقتصادی وزارت امور خارجه می باشند ایشان نیز فارغ التحصیل هند و تا قبل از این سمت در خیابان امیر آباد تهران آژانس املاک داشتند . عباس کاشفی دیپلمه ای که در وزارت خارجه کارمند عادی بودند و دوست فرزند آقای متکی می باشند ایشان هم اکنون رییس اداره خدمات وزارت امورخارجه می باشند . آقای یدالله صمدی رییس اداره امور مالی وزارت خارجه که با وجود گذشت 2 سال از بازنشستگی وی به عنوان رییس اداره امور مالی منصوب شد ایشان از بستگان آقای متکی می باشند . آقای حمیدی زارع علیرغم اینکه ماموریت وی به عنوان سر کنسول در نخجوان تمام شده بود از همان جا به عنوان سفیر به باکو عازم شد وی نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است. آقای محمد مهدی آخوند زاده که از نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی به سفارت ایران در آلمان ارتقاء یافت نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است همچنین آقای مصطفی آخوند زاده برادر مهدی آخوند زاده علیرغم اینکه باز نشسته شده بود نیز به عنوان سر کنسول در شهر اکتاو قزاقستان منصوب شده .. آقای مصطفی اعلایی سفیر ایران در کوبا می باشد ایشان نیز فارغ التحصیل هند و از دوستان آقای متکی است... آقای مهدی نژاد به سمت رییس تشریفات در سفارت ایران در دهلی نو منصوب شد وی نیز فارغ التحصیل هند و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد. آقای علایی تازه قشلاق معاون سفیر ایران در دهلی نو می باشد وی نیز از فارغ التحصیلان هند است. نمی دانم دیگر به غیر از این افراد کسی دیگری هم از کانون فارغ التحصیلان شبه قره هند هست که بیکار مانده باشد ؟ لطفا در صورت اطلاع و اینکه اگر کسی از کانون دانشجویان و فارغ التحصیلان شبه قاره هند بیکار است سریعا به طبقه سوم کاخ وزارت امورخارجه اتاق آقای وزیر اطلاع دهد !...
روزنامه گاردین : گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد: این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.
دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوانهایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مىخواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.
دکتر گفت تنها چهارتا از دندانهایش سالم مانده، بقیهاش شکسته. حرفهایش را نمىشد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى رودهى بزرگ است.
دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.
دفترچهى بیمهى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مىکردند، و مرتب مىپرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریضها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.
در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشتاندام سپر انسانى دور تظاهراتکنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده. مىگفت توانسته بود چندمأمور یگانهاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند. خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویىام مىکردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مىبندند و از سقف آویزان مىکنند، بعد مىچرخانند و با کابل مىزنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجهکبابات مىکنیم.
«روزى یک وعده غذا مىدادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویىها مرتباً مىپرسیدند که آیا از خارج دستور گرفتهام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مىبرندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشتهاند «اتاق گردنکلفتها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آنجا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستادهاند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.
«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستانات بپرس که با کسانى که همکارى نمىکنند چه کار مىکنیم». بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند. نگران بودم که نکند مردم از خیابانها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با همسلولىهایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچکس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم. از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مىگرفتهام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشتهیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.
گفتند «ما با گردنکلفتها جور دیگرى رفتار مىکنیم». بعد با حمله به من لباسهایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آنهم در مقابل سایر بازداشتشدگان. آنها کارى از دستشان برنمىآمد. ولى اعتراض کردند و کتک خوردند. بعد هم به همسلولىهایم گفتند «ببینید ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم». بعد رفتند. «همسلولىهایم بهخصوص یکىشان که سناش بیشتر بود مرا دلدارى مىدادند. مىگفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.
گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود: «در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند. بعد از کتک زدن مداوم مىگفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مىفرستیمات عادل آباد بند هم جنس بازها. گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفتهام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کردهام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.
سلام. رنگ قهوه ای، انعکاس نور و حضور سایه در برخی از ساختمانها و ساختمانهای بلند، همه و همه بر عالی بودن کار کمک میکنه! نمیدونم چرا یاد فیلمهای آنتونیونی افتادم. مممنون از عکست.
وقتی فاصله جمادات (ساختمانها) کم می شود فاصله آدمها زیاد می شود . این یک قانون نادرستی است که متاسفانه اجرای می شود. زمانی با فاصله خانه های ویلایی - مردم به هم نزدیک تر بودند تا حالا که با یک تیغه نازک حداکثر ۱۰ سانتی فاصله دارند .
سلام با توجه به همه گیری آنفلوانزا خوکی H1N1 در جهان ، پستهای بعدی را به اطلاع رسانی در این خصوص اختصاص دادم. بیاید با کمک همدیگر در جهت پیشگیری از گسترش این بیماری در استان زیبایمان هم پیمان شویم. اطلاع رسانی در قالب پوستر ، طراحی میگردد.
پایان شب سیه سپید است در نوامیدی بسی امیداست هرچند ظاهر عکس بیان نوامیدی دارد حرکت نور در عکس بیان بالا را تکرار می کند و موجی از امیدواری ایجاد پدید می آورد.
رنگ قهوه ای این عکس و خلوتی که به چشم میخوره در عکس حس خاصی را داده به عکس که البته انتخاب زاویه و ترکیب بندی تاثیر دارد در انتقال این حس -عکس بسیار خوب و قوی است آقای بلوچی
ممنونم از شما دوست عزیز...بله رنگ قهوه ای تعمدا انتخاب شده.....مرسی از شما
سلام روح الله عزیز
رنگش زیباست ...آسمون گرد و غباری شده عین همین روزهای غبارآلود !
مرسی از امدنت بنگری...یه حرکت خوب و جدید از تو ...و استقبال از اون..ممنون از شما
پرسپکتیوش خیلی به چشم میاد با ترک روی شیشه مینی بوس .
.............شیشه مینی بوووس
سلام
یادعکسای اوژن اتژه افتادم
ترکیب بندی بسیارخوبه وجوداون دنفرپایین هم به کارکمک کرده ومعنای بیشتری داده وازصرف عکس بنای شهری درش اورده واینکه ازهمه مهمترنورصحنه باعث خلق زیبایی شده
ممنونم روحی
اوه مسعود عزیز...مرسی از نگاه کارشناسانه ات ..من همیشه به تو به عنوان یه فیلمبردار صاحب سبک نگاه میکنم. وسعی میکنم از تو یاد بگیرم.
جالبه
کجاست ؟
در همین نزدیکی.دیره....
سلام خسته نباشید عکس قشنگی هست اما روح زندگی نداره و دل ادم می گیره به نظر من!!!
ماریا جان شما هم خسته نباشین....ممنون از نقطه نظرت
درود بیکران
یعنی من رو زمینم !!! زمین چه جوری این همه سنگینی رو داره تحمل میکنه ؟!
سپاس .. کاملا درسته شما الان رو زمینی.زمینی به پهنای کف پاهایت......
خیلی ساده و رنگی زیبایی پیدا کرده
موفق باشی
مرسی .خانم سمیره دوست عزیز
چه خوب
مثل عکسایه تبلیغاتی شده
جدا........!!
وقتی آسمان با رنگی دیگر غیر از رنگ آشنای آبی ظاهر می شود نا خودآگاه یک فشار درونی آدمی را از درون به خلاء می کشاند و یک احساس ناامیدی و پوچی شکل می گیردوغصه ای بزرگ با تصویری ناخوشایند بر تمام فرصتهای از دست رفته در خاطرمان می گذرد.
سلام.جلال
من دنبال چیز دیگریم
بی حوصله شدی روح خدا
چی باعث شده فکر کنی بی حوصله شدم...گنجیشک جان
در ضمن دنبال چی میگشتی ...شاید بتونم کمکت کنم...ممنون از حضورت
پرونده ششمین جشنواره تئاتر استانی فردا هم بسته شد.
به سلامتی....خسته نباشین
شبیه یه عکس دگه نن...؟
فکر ناکنم............
خیابان سوت و کور با آدم های که مثل چهره های بی هویتی که آران گام بر می دارند آدم را به یاد کارهای ادوارد هوپر می اندازد...
مثل کارهای هوپر ترکیب بندی ، نور و رنگ حرف می زنند.
ما هنوز منتظر اولین فیلم شما هستیم.
تصحیح می شود:
خیابان سوت و کور با آدم های که مثل چهره های بی هویتی که آرام گام بر می دارند
سلام
بیرحمی به زمین یا بهتر بگم به خودمون
حس میکنم که آدم نمی تونه به راحتی نفس بکشه
موفق وشاد باشی همیشه
عکس زیبایی شده است
هرچند ظاهرا ساختمانهای که در دو طرف قرار دارند طی مدتها گفتگویشان به نتیجه نرسیده است وهنوز با شمارش امتیازاتشان به هم فخر می ورزند وبا تکبر به هم می نگرند.
مسلما دوستیها از دروازه های « کوچکی » می گذرد که با « بزرگی »امکان عبور از آن نیست.
موفق وپایدار باشید.
شاید ساختمانها نشانی از زندگی مسالمت آمیز داشته باشند ولی این فاصله نشانی از دوستی ندارد واینکه یکی جلوی نور خورشید را بگیرد که به دیگری نرسد عین دشمنی است.
ووقتی نور به دیگری میرسد که از توان دیگری برای ممانعت خارج است والا همین نیز نمی رسید.
که در چنین شرایطی طبیعی است که آسمان نگران وپژمرده باشد.
خدا قوت دوست گرامی.
در عکس رنگها به خوبی حرف می زنند
آنجا که تاریکی است و نور کمتری وجود دارد بیننده با گشایشی روبرو است ولی امکان تمیز نیست و
آنجا که نور بیشتری است و می توان واقعیتی را درک کرد تنگناست و به بن بست می ماند و در تنگنا فعل دیدن ممکن نیست.
عکس زیبایی است.
در تصویر مسیر زندگی در بستری از نا امیدی نمایانده شده است .
آسمان غم بارتصویری از نا امیدی ، تاریکی آغاز مسیر که درکی از نادانی دوران طفولیت و نوردر نقاط پایانی تصویر آگاهی ، آخر مسیر زندگی یک انسان را القاء می کند.
در مسیر زندگی توان آدمی آنجا که نمی داند و نا توانیش به وقت دانایی ضعف بزرگی است که دامنگیر ادمی است که عکس به خوبی با رنگها وفاصله ها بیان داشته است.
دست
مریزاد و
سرافرازوپاینده
سلام دوست عزیز
با عکس های کنسرت عمران طاهری و جشنواره معنوی خلیج فارس بروزم.
منتظر حضورتون هستم.
موفق باشید.
از آسمان انتظار باران رحمت داریم .خواستهای آسمانیمان را بااو در میان می گذاریم و او بسیار شنیده است خواستهای تکراری دوستی ودشمنیها وخود از سر رحمت فرومیریزدخوبیها را .
آسمان عکس خیلی آخمو و غیر قابل تحمل است انگار تقلبی ست وازاین آسمان انتظارسنگ نداریم چه رسد به باران رحمت.
آقای منوچهر متکی را که می شناسید ؟ ایشان وزیر امورخارجه دولت مهرورز آقای احمدی نژاد می باشند البته گرچه آقای متکی وزیر محترم امورخارجه می باشند اما ایشان از بدو ورودشان به این وزارتخانه به تحول و بازنگری ای در این وزارتخانه پرداخته اند و موفق شده اند نام این وزارتخانه و عملکردش را کمی متحول نمایند و این وزارتخانه را از امور خارجه به وزارت رفاقت و امور خارجه تبدیل نمایند !
امروزه این وزارتخانه در مدت کوتاهی به چندان موفقیت چشمگیری دست یافته که توانسته کل بستگان و دوستان آقای متکی و دیگر معاونان آن وزارتخانه را گرد هم بیاورد ، شاید بسیاری از این اخبار و اطلاعات را شما جسته و گریخته تا کنون خوانده باشید اما سعی می شود در این مقال با هم نگاهی دقیق تر به این موضوع بیاندازیم :
همسر آقای متکی خانم طاهره نظری مهر که دکتر داروساز و از کارمندان سازمان بهزیستی کل کشور بوده اند بدون اینکه تخصصی در حوزه امور خارجه داشته باشند ناگهان به وزارت امورخارجه به عنوان مشاور وزیر منتقل شدند ایشان که در بهزیستی داروسازبخش توانبخشی بودند با بیست و هشت سال سابقه کاری این روزها مشاور شده اند تا بتوانند چند وقت دیگر بازنشست بشوند و از حقوق و مزایای بازنشستگی یک مدیر کل ارشد استفاده کنند .
همسر آقای شیخ عطار نیز خانم فریبا نمازی که پیش از این ناظم دبیرستان دخترانه امام سجاد در منطقه هفت تهران بوده اند به محض اینکه همسرشان قائم مقام وزارت امور خارجه شدند به این وزارتخانه منتقل شدند و مدیر و معلم و ناظم مدرسه را نیز با خود آوردند به وزارت امورخارجه تا دور هم باشند و حالا این خانمها در آنجا چه می کنند خدا عالم است !؟
خانم متکی که البته بسیار جویای نام نیز هست علاوه بر نظارت بر انتصابات و نقل و انتقلات به عنوان مثال دو ماه پیش که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سمیناری را با نام " زنان نخبه مسلمان " در نظر داشت برگزار نماید مبلغ هفتادو پنج میلیون تومان را به دبیرخانه سمینار از بودجه وزارت امورخارجه اهدا نمودند تا از وی در سمینار به عنوان یک زن موفق و نخبه نامبرده شود! . از دیگر شاهکارهای آقای متکی و خانواده محترمشان اینکه در اسفند سال 1386 هنگامی که آقای متکی در یک هیات دیپلماتیک قصد عزیمت به کشور سوریه و لبنان را داشتند این افراد نیز حضور داشتند :
خانم طاهره نظری مهر- همسر آقای متکی به عنوان کارشناس زنان
خانم معصومه متکی - دختر آقای متکی ( دانشجوی فیزیک دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز) به عنوان کارشناس قراردادهای عمرانی
آقای حمیدرضا متکی - پسر آقای متکی (از تحصیلات ایشان اطلاعی در دست نیست) به عنوان مدیر هماهنگ کننده هیات اعزامی ، البته لازم به یادآوری نیست که همه این افراد و هیات باهواپیمای تشریفاتی دولت ایران به سوریه و لبنان رفتند ، همان هواپیمایی که در زمان دولت آقای خاتمی خریداری شد وجنجالهایی برپا کرد و دولت آقای احمدی نژاد به محض آمدن گفته بود آنرا فراموش کنید ما احتیاجی به این هواپیمای طاغوتی نداریم !
یک نکته جالب دیگر چندی پیش وزیر امورخارجه سوئیس به ایران سفر نموده بود که همگان مطلعید درسومین شب حضور ایشان در رستوران باغ گیلاس وزارت امورخارجه ضیافت شامی برگزار نموده بود که هیات سوئیسی با جمعیت پانزده نفر و تیم ایرانی با تعداد بیش از هفتاد نفر در آن ضیافت بودند که در میان آنها بازمیتوانیم به همسر و فرزندان آقای متکی باجناقهای ایشان و بسیار جالب تر شوهر خاله آقای متکی هم اشاره کنیم . اما حالا که صحبت فامیلهای آقای متکی شد لازم است که باجناقهای آقای متکی هم اشاره نمائیم :
آقای متکی مفتخر به داشتن چهار باجناق هستند که به محض به وزارت رسیدن آقای مجتبی مردانی باجناق بزرگتر را سر کنسول جمهوری اسلامی در حیدر آباد می نمایند و آقای علی صمد لکی زاده را که قبلا درجه دار سپاه پاسداران بودند با مدرک سیکل به عنوان معاون اداره مجمع شیمیایی و خلع سلاح وزارت خارجه منصوب کردند و آقای علی حلمی باجناق دیگر را مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در لندن نمودند و دیگری را آقای حمید میرزایی مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در بمبئی هند نمودند . البته لطف ایشان فقط شامل حال باجناقها نشده ایشان دو برادر خانم گل و ناز هم البته دارند ! ، که از قضا آنها هم تا قبل از به وزارت رسیدن ایشان بیکار بودند که با آمدن آقای متکی به وزارت امورخارجه شکر خدا این معضل نیز برطرف گردیده آقای جواد نظری مهر رایزن امور کار سفارت ایران در بحرین گردیدند و آقا وحید هم مسئول امور دانشجویی در سفارت ایران در مالزی .
چند نکته هم جهت یاد آوری بد نیست بخشی از حقوق کارمندان وزارت امورخارجه از سال 1372 تا کنون پرداخت نشده و به تعویق می افتد . هزینه پرواز یک ساعت هواپیمای اختصاصی هم که آقای متکی همواره حتی برای رفتن خود و خانواده اش به مشهد هم از آن استفاده میکند هر یک ساعت 2 میلیون تومان می باشد . اما همین آقای متکی البته که بسیار قانونمدار می باشد ، و البته تخلفی هم تا کنون در وزارت ایشان صورت نگرفته است ؟! ، از زمان ورود آقای متکی و ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در وزارت امورخارجه بر اساس ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه که اشعار می دارد پرسنل وزارت امورخارجه نباید در هیچ حزب و فرقه سیاسی باشند فقط هفتصدو چهل و اندی نفر از اعضای این وزارت خانه را به بهانه اینکه دوم خردادی و از اعضای تشکلهای جبهه دوم خرداد هستند را متخلف شناخته و البته متخلف از خدمت مستعفی می شود و خوب زحمت پرکردن این خلاء انسانی را هم باجناقها و همسران آقایان متکی و شیخ عطار و دوستان و برو بچ آقای متکی تقبل نموده اند ! اما حالا که صحبت ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه شد یک مسئله هم خالی از لطف نیست با هم از نظر بگذرانیم ، آقا منوچهر خان وزیر خود نیز از اعضای کانون فارغ التحصیلان شبه قاره هند می باشند که البته قبل از دوران وزارت دبیر کل این تشکل سیاسی بوده اند ایشان با وزارت رسیدن البته استعفاء دادند از این سمت اما از آنجا که خیلی دلشان برای دوستان هم تشکلی و هم حزبی شان تنگ می شده و طاقت دوری آنها را نداشته تصمیم میگیرد حالا که خودشان نمی توانند در آنجا باشند دوستانشان را به وزارتخانه بیاورند اینجا بود که این اقدامات احساسی و عاطفی را انجام می دهند :
آقای سید مهدی نبی زاده از دوستان دوران تحصیلشان را که در همان کانون هم بودند ومهندس فارغ التحصیل از شهر بنگلور می باشند را که در وزارت ارتباطات و در شرکت مخابرات به عنوان کارپرداز مشغول بودند را به وزارت امورخارجه منتقل و به عنوان معاون اداری و مالی انتصاب می نمایند اما بعد از گذشت 20 ماه مهدی خان دلشان را این معاونت می زند و فیلشان هوس هندوستان می کند اینجا بود که آقا منوچهر ایشان را به عنوان سفیرجمهوری اسلامی،در هندوستان منصوب می نمایند ، مهدی خان البته در آن 20 ماه معاونت اداری و مالی خود به نحو حریصانه ای به ماموریت های موقت پرداخت و از کلیه سفارت خانه ها و سر کنسول گری های جمهوری اسلامی، دیدن کرده و در همین گذر به بیش از 100 کشور سفر کردند .
آقای مجتبی کولیوند که ایشان نیز کارمند عادی شرکت مخابرات و دانشجوی دانشگاه پونه و نیز عضو همان کانون بودند به عنوان مدیر کل ابنیه و اموال وزارت امورخارجه انتخاب شده وی پس از 2 سال و سفرهای متعدد به خارج از کشور به آقا منوچهر می گوید من را هم سفیر کنید اما به علت نمی دانیم چه چون با سفارت او مخالفت شد ایشان هم قهر کرده و از وزارت خارجه رفت منتها دیگر به شرکت مخابرات برنگشت و هم اکنون مشغول برجسازی در تهران هست .
آقای ماشاالله شاکری هم که فارغ التحصیل دانشگاه دهلی می باشد و قبل از وزارت دوستشان منوچهر خان در سازمان کشتیرانی کارمند روابط عمومی بودند رابر اساس شایستگی های که حتما داشته به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان منصوب می نمایند .....
آقای حیدر رضا ضابط که ایرانی الاصل و متولد هندوستان بوده اند و قبل از وزارت آقا منوچهر درآستان قدس خادم حرم امام رضا بودند را به عنوان کارشناس سیاسی وزارت خارجه در سفارت ایران دراسلام آباد انتصاب می نمایند ...
البته آقای سید علی حسینی هم که معرف حضور همه می باشد دیگر سخنگوی وزارت امورخارجه ایشان هم از دانشجویان عضو کانون دانشجویان شبه قاره هند بوده اند .
قصه شایسته سالاری آقای متکی بسیار طولانی شد پس بگذارید مابقی را فهرست وار با هم از نظر بگذرانیم :
مهدی محتشمی ،رئیس اداره انبیه ساختمان وزارت خارجه ...ایشان قبلا کارمند عادی سازمان بهزیستی بودند که بازنشسته شده بودند و البته توسط متکی خان خدمت او بمدت نامعلوم تمدید می شود .
آقای خسرو رضازاده کارشناس سفارت جمهوری اسلامی در نیجریه می باشند ایشان نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد.
آقای مسعود زمانی سر کنسول ایران در کراچی می باشند ، ایشان نیز از دانشجویان فارغ التحصیل هند می باشند .
آقای فرقانی از کارشناسان ابنیه و اموال سفیر ایران در ترکمنستان می باشند ، وی هم ولایتی آقای متکی و از اعضای کانون می باشند ....
آقای محمود بابایی رییس اداره اقتصادی وزارت امور خارجه می باشند ایشان نیز فارغ التحصیل هند و تا قبل از این سمت در خیابان امیر آباد تهران آژانس املاک داشتند .
عباس کاشفی دیپلمه ای که در وزارت خارجه کارمند عادی بودند و دوست فرزند آقای متکی می باشند ایشان هم اکنون رییس اداره خدمات وزارت امورخارجه می باشند .
آقای یدالله صمدی رییس اداره امور مالی وزارت خارجه که با وجود گذشت 2 سال از بازنشستگی وی به عنوان رییس اداره امور مالی منصوب شد ایشان از بستگان آقای متکی می باشند .
آقای حمیدی زارع علیرغم اینکه ماموریت وی به عنوان سر کنسول در نخجوان تمام شده بود از همان جا به عنوان سفیر به باکو عازم شد وی نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است.
آقای محمد مهدی آخوند زاده که از نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی به سفارت ایران در آلمان ارتقاء یافت نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است همچنین آقای مصطفی آخوند زاده برادر مهدی آخوند زاده علیرغم اینکه باز نشسته شده بود نیز به عنوان سر کنسول در شهر اکتاو قزاقستان منصوب شده ..
آقای مصطفی اعلایی سفیر ایران در کوبا می باشد ایشان نیز فارغ التحصیل هند و از دوستان آقای متکی است...
آقای مهدی نژاد به سمت رییس تشریفات در سفارت ایران در دهلی نو منصوب شد وی نیز فارغ التحصیل هند و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد.
آقای علایی تازه قشلاق معاون سفیر ایران در دهلی نو می باشد وی نیز از فارغ التحصیلان هند است.
نمی دانم دیگر به غیر از این افراد کسی دیگری هم از کانون فارغ التحصیلان شبه قره هند هست که بیکار مانده باشد ؟ لطفا در صورت اطلاع و اینکه اگر کسی از کانون دانشجویان و فارغ التحصیلان شبه قاره هند بیکار است سریعا به طبقه سوم کاخ وزارت امورخارجه اتاق آقای وزیر اطلاع دهد !...
گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان
روزنامه گاردین :
گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.
دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوانهایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مىخواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.
دکتر گفت تنها چهارتا از دندانهایش سالم مانده، بقیهاش شکسته. حرفهایش را نمىشد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى رودهى بزرگ است.
دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.
دفترچهى بیمهى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مىکردند، و مرتب مىپرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریضها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.
در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشتاندام سپر انسانى دور تظاهراتکنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مىگفت توانسته بود چندمأمور یگانهاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویىام مىکردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مىبندند و از سقف آویزان مىکنند، بعد مىچرخانند و با کابل مىزنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجهکبابات مىکنیم.
«روزى یک وعده غذا مىدادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویىها مرتباً مىپرسیدند که آیا از خارج دستور گرفتهام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مىبرندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشتهاند «اتاق گردنکلفتها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آنجا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستادهاند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.
«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستانات بپرس که با کسانى که همکارى نمىکنند چه کار مىکنیم». بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابانها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با همسلولىهایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچکس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مىگرفتهام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشتهیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.
گفتند «ما با گردنکلفتها جور دیگرى رفتار مىکنیم». بعد با حمله به من لباسهایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آنهم در مقابل سایر بازداشتشدگان. آنها کارى از دستشان برنمىآمد. ولى اعتراض کردند و کتک خوردند.
بعد هم به همسلولىهایم گفتند «ببینید ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم». بعد رفتند.
«همسلولىهایم بهخصوص یکىشان که سناش بیشتر بود مرا دلدارى مىدادند. مىگفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.
گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مىگفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردنکلفتها چه کار مىکنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مىفرستیمات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفتهام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کردهام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.
zanaks har rooz ba aks jadid montazer shomast
http://zanaks.blogfa.com/
سلام
قصه عکس در کشوری چون ایران بیشتر از هر چیز شبیه داستان پینوکیو است .منتظرنظرات وراهنمایی شما دوست بزرگوارهستیم
سلام
موفق باشید.
سلام
شما لینک شدید.
سلام دوست عزیز در یک جمله بسیار عالی
چقدر سرده اما برفی نیست؟
موفق باشید
جشنوارهی تئاتر دیروز در میناب
سلام. رنگ قهوه ای، انعکاس نور و حضور سایه در برخی از ساختمانها و ساختمانهای بلند، همه و همه بر عالی بودن کار کمک میکنه! نمیدونم چرا یاد فیلمهای آنتونیونی افتادم.
مممنون از عکست.
سلام بر بلوچی عزیز
عکس زیبا و خوشرنگی شده موفق باشی.
آپیم .سر بزنید خوشحال میشیم
سلام.حالا اینجا متری چنده؟
سلام
/حتماببینید دوست گرامی/
نقطه مرگ درعکاسی
آیا میدانید چرا بالهای این دو پرنده که در حال پرواز هستند یکی تار و دیگری با وضوح کامل میباشد؟
به روزم
باسلام وآرزوی سلامتی و دل خوش که این روزها غنیمتی بزرگه
لاتیدان
سلام زیبا آفریده شده مرسی ...
سربزن به روزم..
سلام من هم به روزم .
در این عکس کمبود اکسیژن به شدت احساس می شود و یک نوع نگرانی از این بابت در بیننده القاء می شود.
موفق باشید
وقتی فاصله جمادات (ساختمانها) کم می شود فاصله آدمها زیاد می شود . این یک قانون نادرستی است که متاسفانه اجرای می شود.
زمانی با فاصله خانه های ویلایی - مردم به هم نزدیک تر بودند تا حالا که با یک تیغه نازک حداکثر ۱۰ سانتی فاصله دارند .
سلام
با توجه به همه گیری آنفلوانزا خوکی H1N1 در جهان ، پستهای بعدی را به اطلاع رسانی در این خصوص اختصاص دادم. بیاید با کمک همدیگر در جهت پیشگیری از گسترش این بیماری در استان زیبایمان هم پیمان شویم.
اطلاع رسانی در قالب پوستر ، طراحی میگردد.
پایان شب سیه سپید است در نوامیدی بسی امیداست
هرچند ظاهر عکس بیان نوامیدی دارد حرکت نور در عکس بیان بالا را تکرار می کند و موجی از امیدواری ایجاد پدید می آورد.
به روزم
http://ccu-cinema.blogsky.com/
حوزه هنری وارد دور تازه ای از حاشیه ها شد
علی رضایی در آستانه برکناری
سکون و تحرک...