فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

نظرات 47 + ارسال نظر
رضوی دوشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 23:47

رنگ قهوه ای این عکس و خلوتی که به چشم میخوره در عکس حس خاصی را داده به عکس که البته انتخاب زاویه و ترکیب بندی تاثیر دارد در انتقال این حس -عکس بسیار خوب و قوی است آقای بلوچی

ممنونم از شما دوست عزیز...بله رنگ قهوه ای تعمدا انتخاب شده.....مرسی از شما

بنگری سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 00:38 http://www.bangeree.blogsky.com

سلام روح الله عزیز
رنگش زیباست ...آسمون گرد و غباری شده عین همین روزهای غبارآلود !

مرسی از امدنت بنگری...یه حرکت خوب و جدید از تو ...و استقبال از اون..ممنون از شما

[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:31

پرسپکتیوش خیلی به چشم میاد با ترک روی شیشه مینی بوس .

.............شیشه مینی بوووس

میرزایی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:49

سلام
یادعکسای اوژن اتژه افتادم
ترکیب بندی بسیارخوبه وجوداون دنفرپایین هم به کارکمک کرده ومعنای بیشتری داده وازصرف عکس بنای شهری درش اورده واینکه ازهمه مهمترنورصحنه باعث خلق زیبایی شده
ممنونم روحی

اوه مسعود عزیز...مرسی از نگاه کارشناسانه ات ..من همیشه به تو به عنوان یه فیلمبردار صاحب سبک نگاه میکنم. وسعی میکنم از تو یاد بگیرم.

بنیامین سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:59 http://posbastaki.blogsky.com

جالبه

کجاست ؟

در همین نزدیکی.دیره....

ماریا پطروسیان سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:50

سلام خسته نباشید عکس قشنگی هست اما روح زندگی نداره و دل ادم می گیره به نظر من!!!

ماریا جان شما هم خسته نباشین....ممنون از نقطه نظرت

لو دیریا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:31 http://lodirya.blogsky.com

درود بیکران

یعنی من رو زمینم !!! زمین چه جوری این همه سنگینی رو داره تحمل میکنه ؟!

سپاس .. کاملا درسته شما الان رو زمینی.زمینی به پهنای کف پاهایت......

انبا میناب سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 http://www.ambaminow.blogfa.com

خیلی ساده و رنگی زیبایی پیدا کرده
موفق باشی

مرسی .خانم سمیره دوست عزیز

ا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:14

چه خوب

کیوان سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 http://FREESUN.BLOGFA.COM

مثل عکسایه تبلیغاتی شده

جدا........!!

جلال سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:14

وقتی آسمان با رنگی دیگر غیر از رنگ آشنای آبی ظاهر می شود نا خودآگاه یک فشار درونی آدمی را از درون به خلاء می کشاند و یک احساس ناامیدی و پوچی شکل می گیردوغصه ای بزرگ با تصویری ناخوشایند بر تمام فرصتهای از دست رفته در خاطرمان می گذرد.

سلام.جلال

گن جیش کک سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:30

من دنبال چیز دیگریم
بی حوصله شدی روح خدا

چی باعث شده فکر کنی بی حوصله شدم...گنجیشک جان
در ضمن دنبال چی میگشتی ...شاید بتونم کمکت کنم...ممنون از حضورت

موروک گلمپا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 17:22 http://morook.blogsky.com

پرونده ششمین جشنواره تئاتر استانی فردا هم بسته شد.

به سلامتی....خسته نباشین

پیرمرد دیریا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 19:37 http://hormozpic.blogfa.com

شبیه یه عکس دگه نن...؟

فکر ناکنم............

اپی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:17 http://Api-Nowrozi.blogsky.com

خیابان سوت و کور با آدم های که مثل چهره های بی هویتی که آران گام بر می دارند آدم را به یاد کارهای ادوارد هوپر می اندازد...

مثل کارهای هوپر ترکیب بندی ، نور و رنگ حرف می زنند.


ما هنوز منتظر اولین فیلم شما هستیم.

اپی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:18 http://Api-Nowrozi.blogsky.com

تصحیح می شود:

خیابان سوت و کور با آدم های که مثل چهره های بی هویتی که آرام گام بر می دارند

گلنگ سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:26

سلام
بیرحمی به زمین یا بهتر بگم به خودمون
حس میکنم که آدم نمی تونه به راحتی نفس بکشه
موفق وشاد باشی همیشه

آدم آهنی سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:43

عکس زیبایی شده است
هرچند ظاهرا ساختمانهای که در دو طرف قرار دارند طی مدتها گفتگویشان به نتیجه نرسیده است وهنوز با شمارش امتیازاتشان به هم فخر می ورزند وبا تکبر به هم می نگرند.
مسلما دوستیها از دروازه های « کوچکی » می گذرد که با « بزرگی »امکان عبور از آن نیست.
موفق وپایدار باشید.

آئینه بچه سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:45

شاید ساختمانها نشانی از زندگی مسالمت آمیز داشته باشند ولی این فاصله نشانی از دوستی ندارد واینکه یکی جلوی نور خورشید را بگیرد که به دیگری نرسد عین دشمنی است.
ووقتی نور به دیگری میرسد که از توان دیگری برای ممانعت خارج است والا همین نیز نمی رسید.
که در چنین شرایطی طبیعی است که آسمان نگران وپژمرده باشد.
خدا قوت دوست گرامی.


صداقت میرزا سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:37

در عکس رنگها به خوبی حرف می زنند
آنجا که تاریکی است و نور کمتری وجود دارد بیننده با گشایشی روبرو است ولی امکان تمیز نیست و
آنجا که نور بیشتری است و می توان واقعیتی را درک کرد تنگناست و به بن بست می ماند و در تنگنا فعل دیدن ممکن نیست.
عکس زیبایی است.

انگشت دست راست دوست دوست شما سه‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 22:38

در تصویر مسیر زندگی در بستری از نا امیدی نمایانده شده است .
آسمان غم بارتصویری از نا امیدی ، تاریکی آغاز مسیر که درکی از نادانی دوران طفولیت و نوردر نقاط پایانی تصویر آگاهی ، آخر مسیر زندگی یک انسان را القاء می کند.
در مسیر زندگی توان آدمی آنجا که نمی داند و نا توانیش به وقت دانایی ضعف بزرگی است که دامنگیر ادمی است که عکس به خوبی با رنگها وفاصله ها بیان داشته است.
دست
مریزاد و
سرافرازوپاینده

حسین داج چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:03 http://daj.blogsky.com

سلام دوست عزیز

با عکس های کنسرت عمران طاهری و جشنواره معنوی خلیج فارس بروزم.

منتظر حضورتون هستم.

موفق باشید.

جام جم چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:09

از آسمان انتظار باران رحمت داریم .خواستهای آسمانیمان را بااو در میان می گذاریم و او بسیار شنیده است خواستهای تکراری دوستی ودشمنیها وخود از سر رحمت فرومیریزدخوبیها را .
آسمان عکس خیلی آخمو و غیر قابل تحمل است انگار تقلبی ست وازاین آسمان انتظارسنگ نداریم چه رسد به باران رحمت.

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:18

آقای منوچهر متکی را که می شناسید ؟ ایشان وزیر امورخارجه دولت مهرورز آقای احمدی نژاد می باشند البته گرچه آقای متکی وزیر محترم امورخارجه می باشند اما ایشان از بدو ورودشان به این وزارتخانه به تحول و بازنگری ای در این وزارتخانه پرداخته اند و موفق شده اند نام این وزارتخانه و عملکردش را کمی متحول نمایند و این وزارتخانه را از امور خارجه به وزارت رفاقت و امور خارجه تبدیل نمایند !
امروزه این وزارتخانه در مدت کوتاهی به چندان موفقیت چشمگیری دست یافته که توانسته کل بستگان و دوستان آقای متکی و دیگر معاونان آن وزارتخانه را گرد هم بیاورد ، شاید بسیاری از این اخبار و اطلاعات را شما جسته و گریخته تا کنون خوانده باشید اما سعی می شود در این مقال با هم نگاهی دقیق تر به این موضوع بیاندازیم :
همسر آقای متکی خانم طاهره نظری مهر که دکتر داروساز و از کارمندان سازمان بهزیستی کل کشور بوده اند بدون اینکه تخصصی در حوزه امور خارجه داشته باشند ناگهان به وزارت امورخارجه به عنوان مشاور وزیر منتقل شدند ایشان که در بهزیستی داروسازبخش توانبخشی بودند با بیست و هشت سال سابقه کاری این روزها مشاور شده اند تا بتوانند چند وقت دیگر بازنشست بشوند و از حقوق و مزایای بازنشستگی یک مدیر کل ارشد استفاده کنند .
همسر آقای شیخ عطار نیز خانم فریبا نمازی که پیش از این ناظم دبیرستان دخترانه امام سجاد در منطقه هفت تهران بوده اند به محض اینکه همسرشان قائم مقام وزارت امور خارجه شدند به این وزارتخانه منتقل شدند و مدیر و معلم و ناظم مدرسه را نیز با خود آوردند به وزارت امورخارجه تا دور هم باشند و حالا این خانمها در آنجا چه می کنند خدا عالم است !؟
خانم متکی که البته بسیار جویای نام نیز هست علاوه بر نظارت بر انتصابات و نقل و انتقلات به عنوان مثال دو ماه پیش که سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی سمیناری را با نام " زنان نخبه مسلمان " در نظر داشت برگزار نماید مبلغ هفتادو پنج میلیون تومان را به دبیرخانه سمینار از بودجه وزارت امورخارجه اهدا نمودند تا از وی در سمینار به عنوان یک زن موفق و نخبه نامبرده شود! . از دیگر شاهکارهای آقای متکی و خانواده محترمشان اینکه در اسفند سال 1386 هنگامی که آقای متکی در یک هیات دیپلماتیک قصد عزیمت به کشور سوریه و لبنان را داشتند این افراد نیز حضور داشتند :
خانم طاهره نظری مهر- همسر آقای متکی به عنوان کارشناس زنان
خانم معصومه متکی - دختر آقای متکی ( دانشجوی فیزیک دانشگاه آزاد واحد تهران مرکز) به عنوان کارشناس قراردادهای عمرانی
آقای حمیدرضا متکی - پسر آقای متکی (از تحصیلات ایشان اطلاعی در دست نیست) به عنوان مدیر هماهنگ کننده هیات اعزامی ، البته لازم به یادآوری نیست که همه این افراد و هیات باهواپیمای تشریفاتی دولت ایران به سوریه و لبنان رفتند ، همان هواپیمایی که در زمان دولت آقای خاتمی خریداری شد وجنجالهایی برپا کرد و دولت آقای احمدی نژاد به محض آمدن گفته بود آنرا فراموش کنید ما احتیاجی به این هواپیمای طاغوتی نداریم !
یک نکته جالب دیگر چندی پیش وزیر امورخارجه سوئیس به ایران سفر نموده بود که همگان مطلعید درسومین شب حضور ایشان در رستوران باغ گیلاس وزارت امورخارجه ضیافت شامی برگزار نموده بود که هیات سوئیسی با جمعیت پانزده نفر و تیم ایرانی با تعداد بیش از هفتاد نفر در آن ضیافت بودند که در میان آنها بازمیتوانیم به همسر و فرزندان آقای متکی باجناقهای ایشان و بسیار جالب تر شوهر خاله آقای متکی هم اشاره کنیم . اما حالا که صحبت فامیلهای آقای متکی شد لازم است که باجناقهای آقای متکی هم اشاره نمائیم :
آقای متکی مفتخر به داشتن چهار باجناق هستند که به محض به وزارت رسیدن آقای مجتبی مردانی باجناق بزرگتر را سر کنسول جمهوری اسلامی در حیدر آباد می نمایند و آقای علی صمد لکی زاده را که قبلا درجه دار سپاه پاسداران بودند با مدرک سیکل به عنوان معاون اداره مجمع شیمیایی و خلع سلاح وزارت خارجه منصوب کردند و آقای علی حلمی باجناق دیگر را مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در لندن نمودند و دیگری را آقای حمید میرزایی مسئول خانه فرهنگ جمهوری اسلامی در بمبئی هند نمودند . البته لطف ایشان فقط شامل حال باجناقها نشده ایشان دو برادر خانم گل و ناز هم البته دارند ! ، که از قضا آنها هم تا قبل از به وزارت رسیدن ایشان بیکار بودند که با آمدن آقای متکی به وزارت امورخارجه شکر خدا این معضل نیز برطرف گردیده آقای جواد نظری مهر رایزن امور کار سفارت ایران در بحرین گردیدند و آقا وحید هم مسئول امور دانشجویی در سفارت ایران در مالزی .
چند نکته هم جهت یاد آوری بد نیست بخشی از حقوق کارمندان وزارت امورخارجه از سال 1372 تا کنون پرداخت نشده و به تعویق می افتد . هزینه پرواز یک ساعت هواپیمای اختصاصی هم که آقای متکی همواره حتی برای رفتن خود و خانواده اش به مشهد هم از آن استفاده میکند هر یک ساعت 2 میلیون تومان می باشد . اما همین آقای متکی البته که بسیار قانونمدار می باشد ، و البته تخلفی هم تا کنون در وزارت ایشان صورت نگرفته است ؟! ، از زمان ورود آقای متکی و ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد در وزارت امورخارجه بر اساس ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه که اشعار می دارد پرسنل وزارت امورخارجه نباید در هیچ حزب و فرقه سیاسی باشند فقط هفتصدو چهل و اندی نفر از اعضای این وزارت خانه را به بهانه اینکه دوم خردادی و از اعضای تشکلهای جبهه دوم خرداد هستند را متخلف شناخته و البته متخلف از خدمت مستعفی می شود و خوب زحمت پرکردن این خلاء انسانی را هم باجناقها و همسران آقایان متکی و شیخ عطار و دوستان و برو بچ آقای متکی تقبل نموده اند ! اما حالا که صحبت ماده 89 اساسنامه وزارت امورخارجه شد یک مسئله هم خالی از لطف نیست با هم از نظر بگذرانیم ، آقا منوچهر خان وزیر خود نیز از اعضای کانون فارغ التحصیلان شبه قاره هند می باشند که البته قبل از دوران وزارت دبیر کل این تشکل سیاسی بوده اند ایشان با وزارت رسیدن البته استعفاء دادند از این سمت اما از آنجا که خیلی دلشان برای دوستان هم تشکلی و هم حزبی شان تنگ می شده و طاقت دوری آنها را نداشته تصمیم میگیرد حالا که خودشان نمی توانند در آنجا باشند دوستانشان را به وزارتخانه بیاورند اینجا بود که این اقدامات احساسی و عاطفی را انجام می دهند :
آقای سید مهدی نبی زاده از دوستان دوران تحصیلشان را که در همان کانون هم بودند ومهندس فارغ التحصیل از شهر بنگلور می باشند را که در وزارت ارتباطات و در شرکت مخابرات به عنوان کارپرداز مشغول بودند را به وزارت امورخارجه منتقل و به عنوان معاون اداری و مالی انتصاب می نمایند اما بعد از گذشت 20 ماه مهدی خان دلشان را این معاونت می زند و فیلشان هوس هندوستان می کند اینجا بود که آقا منوچهر ایشان را به عنوان سفیرجمهوری اسلامی،در هندوستان منصوب می نمایند ، مهدی خان البته در آن 20 ماه معاونت اداری و مالی خود به نحو حریصانه ای به ماموریت های موقت پرداخت و از کلیه سفارت خانه ها و سر کنسول گری های جمهوری اسلامی، دیدن کرده و در همین گذر به بیش از 100 کشور سفر کردند .
آقای مجتبی کولیوند که ایشان نیز کارمند عادی شرکت مخابرات و دانشجوی دانشگاه پونه و نیز عضو همان کانون بودند به عنوان مدیر کل ابنیه و اموال وزارت امورخارجه انتخاب شده وی پس از 2 سال و سفرهای متعدد به خارج از کشور به آقا منوچهر می گوید من را هم سفیر کنید اما به علت نمی دانیم چه چون با سفارت او مخالفت شد ایشان هم قهر کرده و از وزارت خارجه رفت منتها دیگر به شرکت مخابرات برنگشت و هم اکنون مشغول برجسازی در تهران هست .
آقای ماشاالله شاکری هم که فارغ التحصیل دانشگاه دهلی می باشد و قبل از وزارت دوستشان منوچهر خان در سازمان کشتیرانی کارمند روابط عمومی بودند رابر اساس شایستگی های که حتما داشته به عنوان سفیر جمهوری اسلامی در پاکستان منصوب می نمایند .....
آقای حیدر رضا ضابط که ایرانی الاصل و متولد هندوستان بوده اند و قبل از وزارت آقا منوچهر درآستان قدس خادم حرم امام رضا بودند را به عنوان کارشناس سیاسی وزارت خارجه در سفارت ایران دراسلام آباد انتصاب می نمایند ...
البته آقای سید علی حسینی هم که معرف حضور همه می باشد دیگر سخنگوی وزارت امورخارجه ایشان هم از دانشجویان عضو کانون دانشجویان شبه قاره هند بوده اند .
قصه شایسته سالاری آقای متکی بسیار طولانی شد پس بگذارید مابقی را فهرست وار با هم از نظر بگذرانیم :
مهدی محتشمی ،رئیس اداره انبیه ساختمان وزارت خارجه ...ایشان قبلا کارمند عادی سازمان بهزیستی بودند که بازنشسته شده بودند و البته توسط متکی خان خدمت او بمدت نامعلوم تمدید می شود .
آقای خسرو رضازاده کارشناس سفارت جمهوری اسلامی در نیجریه می باشند ایشان نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد.
آقای مسعود زمانی سر کنسول ایران در کراچی می باشند ، ایشان نیز از دانشجویان فارغ التحصیل هند می باشند .
آقای فرقانی از کارشناسان ابنیه و اموال سفیر ایران در ترکمنستان می باشند ، وی هم ولایتی آقای متکی و از اعضای کانون می باشند ....
آقای محمود بابایی رییس اداره اقتصادی وزارت امور خارجه می باشند ایشان نیز فارغ التحصیل هند و تا قبل از این سمت در خیابان امیر آباد تهران آژانس املاک داشتند .
عباس کاشفی دیپلمه ای که در وزارت خارجه کارمند عادی بودند و دوست فرزند آقای متکی می باشند ایشان هم اکنون رییس اداره خدمات وزارت امورخارجه می باشند .
آقای یدالله صمدی رییس اداره امور مالی وزارت خارجه که با وجود گذشت 2 سال از بازنشستگی وی به عنوان رییس اداره امور مالی منصوب شد ایشان از بستگان آقای متکی می باشند .
آقای حمیدی زارع علیرغم اینکه ماموریت وی به عنوان سر کنسول در نخجوان تمام شده بود از همان جا به عنوان سفیر به باکو عازم شد وی نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است.
آقای محمد مهدی آخوند زاده که از نمایندگی ایران در آژانس انرژی اتمی به سفارت ایران در آلمان ارتقاء یافت نیز مهندس فارغ التحصیل از هند است همچنین آقای مصطفی آخوند زاده برادر مهدی آخوند زاده علیرغم اینکه باز نشسته شده بود نیز به عنوان سر کنسول در شهر اکتاو قزاقستان منصوب شده ..
آقای مصطفی اعلایی سفیر ایران در کوبا می باشد ایشان نیز فارغ التحصیل هند و از دوستان آقای متکی است...
آقای مهدی نژاد به سمت رییس تشریفات در سفارت ایران در دهلی نو منصوب شد وی نیز فارغ التحصیل هند و عضو کانون فارغ التحصیلان می باشد.
آقای علایی تازه قشلاق معاون سفیر ایران در دهلی نو می باشد وی نیز از فارغ التحصیلان هند است.
نمی دانم دیگر به غیر از این افراد کسی دیگری هم از کانون فارغ التحصیلان شبه قره هند هست که بیکار مانده باشد ؟ لطفا در صورت اطلاع و اینکه اگر کسی از کانون دانشجویان و فارغ التحصیلان شبه قاره هند بیکار است سریعا به طبقه سوم کاخ وزارت امورخارجه اتاق آقای وزیر اطلاع دهد !...

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:19

گزارشی تکاندهنده از شکنجه دستگیرشدگان

روزنامه گاردین :
گاردین در شماره 11تیرماه خود در رابطه با جوانى که در جریان قیام مردم تهران دستگیر شده و پس از شکنجههاى وحشیانه پس از دو هفته آزاده شده مىنویسد:
این جوان 18ساله پس از آن که آزاد مىشود با بدنى خونین به خانه نزد پدرش مراجعه مىکند ولى پدرش که طرفدار احمدىنژاد است به او مىگوید تو منافق هستى و نمىتوانى به خانه بیایى و او اجبارا نزد یکى از دوستانش مىرود.

دوست او مىگوید: وقتى او را دیدم از وضعیت وخیم جسمىاش فهمیدم که به تازگى آزاد شده. کتف و بازویش پارگى داشت. صورتش هم علاوه بر کوفتگى زخم عمیق داشت. استخوان‌هایش نشکسته بود ولى تمام بدنش ضرب دیده بود. مى‌خواستم از او عکس بگیرم که نگذاشت. او را پیش دکتر بردم.

دکتر گفت تنها چهارتا از دندان‌هایش سالم مانده، بقیه‌اش شکسته. حرفهایش را نمى‌شد فهمید. دکتر پس از معاینه او گفت برایش چیزى باقى نگذاشتهاند این جوان دیگر نمىتواند به زندگى برگردد و بعد توضیح داد که به دلیل دفعات مستمر تجاوز به او دچار پارگى رکتوم شده و در معرض خونریزى روده‌ى بزرگ است.

دکتر تمام روز را صرف معاینه او کرد و از دیدن وضعیت بدنى او حالت شوکه پیدا کرده بود و نهایتا با اصرار دکتر او را به بیمارستان بردیم. در بیمارستان به اسم دیگرى پذیرفتندش.

دفترچه‌ى بیمه‌ى کس دیگرى را نشان دادیم. پرستارها گریه مى‌کردند، و مرتب مى‌پرسیدند کدام حیوانى او را به این روز انداخته. همراهان سایر مریض‌ها جمع شده بودند ببینند چه بلایى سرش آمده.

در تظاهرات روز دوشنبه دو هفته قبل در شیراز او را دستگیر کرده بودند. در آن تظاهرات جمعى از جوانان درشت‌اندام سپر انسانى دور تظاهرات‌کنندگان تشکیل داده بودند. او هم یکى از آنها بوده.
مى‌گفت توانسته بود چندمأمور یگان‌هاى ویژه را که به مردم هجوم مىبردند، تنبیه کند. ولى درجایى به او حمله مىکنند و روى سرش مىریزند و دستگیرش مىکنند.
خود این جوان مىگوید: «بعد از دستگیرى تا شب داخل ماشین مرا حبس کرده بودند. بعد به سلول انفرادى منتقلم کردند. دو روز در سلول انفرادى بودم. مرتباً بازجویى‌ام مى‌کردند، و به قول خودشان جوجه کبابم مىکردند در این روش از شکنجه دست و پارا به هم مى‌بندند و از سقف آویزان مى‌کنند، بعد مى‌چرخانند و با کابل مى‌زنند. مستمر مىگفتند اگر همکارى نکنى جوجه‌کباب‌ات مى‌کنیم.

«روزى یک وعده غذا مى‌دادند و وقتى آب براى رفع تشنگى مىخواستیم آب گرم مىدادند. سیلى مکرر جزو مجازاتها بود. در بازجویى‌ها مرتباً مى‌پرسیدند که آیا از خارج دستور گرفته‌ام؟ بعد مرا پیش قاضى بردند که قرار بود حکم نهایى را صادر کند. مرا به دو میلیون و پانصد هزار تومان جریمه محکوم کرد و دوسال زندان تعلیقى و تعزیرى. گویا تمامش ظاهرسازى بود. فکر کردم از بازداشتگاه مى‌برندم زندان. ولى مرا به جایى فرستادند که اسمش را گذاشته‌اند «اتاق گردن‌کلفت‌ها». چند جوان دیگر هم به سن و سال من آن‌جا بودند. از یکى از مأمورها پرسیدم که چرا مرا به زندان نفرستاده‌اند. گفت هنوز چند روزى باید مهمانمان باشى.

«در حین بازجویى از من خواستند که تعهد بدهم و اعتراف کنم. نکردم. گفتند «از دوستان‌ات بپرس که با کسانى که همکارى نمى‌کنند چه کار مى‌کنیم». ‌ بقیه را هم دوشنبه بیستو پنجم خردادگرفته بودند.
نگران بودم که نکند مردم از خیابان‌ها رفته باشند و تظاهرات ساکت شده باشد. با هم‌سلولى‌هایم مشورت کردم چه کار کنم. هیچ‌کس نظرى نداشت. وسوسه شدم اعتراف کنم ولى نکردم.
از روز سوم دوباره شروع کردند به کتک زدن. روز بعد، ‌ دوباره بازجویى کردند و ریختند روى سرم. اصرار داشتند که از خارج دستور مى‌گرفته‌ام. روز پنجم یا ششم دستگیرى وقتى اعتراف نکردم سه چهار مأمور درشت‌هیکل که قبلاً ندیده بودیم وارد شدند.

گفتند «ما با گردن‌کلفت‌ها جور دیگرى رفتار مى‌کنیم». بعد با حمله به من لباس‌هایم را پاره کردند و به من تجاوز کردند. آن‌هم در مقابل سایر بازداشت‌شدگان. آنها کارى از دست‌شان برنمى‌آمد. ولى اعتراض کردند و کتک‌ خوردند.
بعد هم به هم‌سلولى‌هایم گفتند «ببینید ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم». ‌ بعد رفتند.
«هم‌سلولى‌هایم بهخصوص یکى‌شان که سن‌اش بیشتر بود مرا دلدارى مى‌دادند. مى‌گفتند آنها مىخواهند با این کار ترا خرد کنند ولى تو مقاومت کن.

گاردین در ادامه این گزارش تکاندهنده به نقل از این جوان شکنجه شده افزود:
«در روزهاى بعد به دو هم سلولى دیگرم هم جلو چشمان ما تجاوز کردند و بعد هر روز این کار تکرار شد بهلحاظ جسمى به شدت ضعیف شده بودیم وقتى در برابرتجاوز به هم سلولیم اعتراض کردم آنقدر کتکم زدند که دیگر چیزى نفهمیدم و بعد به سلول انفرادى مرا منتقل کردند.
بعد از کتک زدن مداوم مى‌گفتند «حالا آدم شدى؟ فهمیدى ما با گردن‌کلفت‌ها چه کار مى‌کنیم؟ اگر آدم نشوى و اعتراف نکنى که رابط ات براى شرکت در تظاهرات کیست مى‌فرستیم‌ات عادل آباد بند هم جنس بازها.
گفتم رابطى ندارم و خبر تظاهرات را از روى اینترنت گرفته‌ام و به نظر م کار درستى آمده و شرکت کرده‌ام. ....دوست این زندانى مىگوید وقتى او این صحبتها را مىکرد بارها گریه کرد و فقط به این دلیل حاضر شد بگوید که دنیا بفهمد رژیم آخوندى با کسانى که اکنون در زندانها اسیرند چه میکند.

zan چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:30

zanaks har rooz ba aks jadid montazer shomast

http://zanaks.blogfa.com/

امامدادی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:13 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
قصه عکس در کشوری چون ایران بیشتر از هر چیز شبیه داستان پینوکیو است .منتظرنظرات وراهنمایی شما دوست بزرگوارهستیم

رحیمیان چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 http://www.rahimian.blogsky.com/

سلام
موفق باشید.

حسین داج چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:23 http://daj.blogsky.com

سلام

شما لینک شدید.

اصغربشارتی چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 19:02 http://www.photobesharat.blogfa.com

سلام دوست عزیز در یک جمله بسیار عالی

زهرا پنج‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:24 http://www.honaremanzendegi.blogfa.com

چقدر سرده اما برفی نیست؟
موفق باشید

گربه ایتالیایی جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 19:43 http://69i.blogsky.com/

جشنوارهی تئاتر دیروز در میناب

جرون جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 19:54 http://www.joroon.blogfa.com

سلام. رنگ قهوه ای، انعکاس نور و حضور سایه در برخی از ساختمانها و ساختمانهای بلند، همه و همه بر عالی بودن کار کمک میکنه! نمیدونم چرا یاد فیلمهای آنتونیونی افتادم.
مممنون از عکست.

مهدی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 http://mahdiphoto.blogsky.com/

سلام بر بلوچی عزیز
عکس زیبا و خوشرنگی شده موفق باشی.
آپیم .سر بزنید خوشحال میشیم

اکسیر شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:00 http://4130.blogfa.com

سلام.حالا اینجا متری چنده؟

امامدادی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:54 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
/حتماببینید دوست گرامی/
نقطه مرگ درعکاسی
آیا میدانید چرا بالهای این دو پرنده که در حال پرواز هستند یکی تار و دیگری با وضوح کامل میباشد؟

بنیامین شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 16:23 http://avishanekoohi.blogsky.com

به روزم

[ بدون نام ] شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 20:22

باسلام وآرزوی سلامتی و دل خوش که این روزها غنیمتی بزرگه
لاتیدان

سیامک امامی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 21:04 http://cup-graphic.blogsky.com/

سلام زیبا آفریده شده مرسی ...
سربزن به روزم..

امیر یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 http://eskele.blogfa.com

سلام من هم به روزم .

نیز هم یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:33

در این عکس کمبود اکسیژن به شدت احساس می شود و یک نوع نگرانی از این بابت در بیننده القاء می شود.
موفق باشید

گوسفند یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:27

وقتی فاصله جمادات (ساختمانها) کم می شود فاصله آدمها زیاد می شود . این یک قانون نادرستی است که متاسفانه اجرای می شود.
زمانی با فاصله خانه های ویلایی - مردم به هم نزدیک تر بودند تا حالا که با یک تیغه نازک حداکثر ۱۰ سانتی فاصله دارند .

جابر یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 13:45 http://www.qeshmview.blogfa.com

سلام
با توجه به همه گیری آنفلوانزا خوکی H1N1 در جهان ، پستهای بعدی را به اطلاع رسانی در این خصوص اختصاص دادم. بیاید با کمک همدیگر در جهت پیشگیری از گسترش این بیماری در استان زیبایمان هم پیمان شویم.
اطلاع رسانی در قالب پوستر ، طراحی میگردد.

پشت سر هم دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:14

پایان شب سیه سپید است در نوامیدی بسی امیداست
هرچند ظاهر عکس بیان نوامیدی دارد حرکت نور در عکس بیان بالا را تکرار می کند و موجی از امیدواری ایجاد پدید می آورد.

بنیامین دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 http://avishanekoohi.blogsky.com

به روزم

[ بدون نام ] دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:10 http://ccu-cinema.blogsky.com/

http://ccu-cinema.blogsky.com/
حوزه هنری وارد دور تازه ای از حاشیه ها شد
علی رضایی در آستانه برکناری

سروش شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:45

سکون و تحرک...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد