فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

نظرات 49 + ارسال نظر
اج شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:13

عشق است توری

ماهی بالی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:54 http://mahibali.blogsky.com

له له

بهشب شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:00 http://behshab.blogsky.com/

بسیار عالی

[ بدون نام ] شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:07 http://engaresh.blogsky.com

انگارش
پنجره‌ی ادبیات هرمزگان
انگاره‌های شاعران و نویسندگان

بنیامین شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:10 http://avishanekoohi.blogsky.com

یک سوم مات پایین در حال در برگرفتن
روزنه هاست
اما سرکش تر از آن است
روح آزادییخواه که در بند حصار باشد .

عکس خوبیه
خیلی دقیق و ریز بینی
روح

امامدادی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

خانه سینما پیشنهاد دادسینمای جوان ومرکزگسترش منحل شوند

[ بدون نام ] شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:18 http://lodirya.blogsky.com


همه چیز بهونست واسه دیدن واسه رهایی حتی لنز دوربینت

عاشق شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:36

با با عکس مثل آدم بردار اااااااه

ریاحی شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:43

از این عکس برداشتهای متفاوتی را میشه داشت و نگاه شما باعث شده بیننده ومخاطب ازادی عمل داشته باشه توی برداشتهای مختلف.وجود ساختمانها احتمالا در پایین عکس .خیلی جالب شده.

من شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 17:38

یاد کارتن فوتبالیستها افتادم
تو مقدمات جام جهانی سوباسا تو یه بازی حساس با آلمان یه شوتی زد علاوه بر اینکه گل شد، تور رو هم سوراخ کرد!
بچه بودیم
اسکل بودیم
مینشستیم فوتبالیستها نگاه میکردیم!

رضا یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:43 http://bgodar.blogfa.com

سلام
یک‌سالی هست این‌جا رو پی‌گیری می کنم..
لذت بردم.
دوربین حرفه ای ندارم اما عکس می‌گیرم!

عاشق یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:57

زندگی به مرگ گفت : چرا آمدن تو رفتن من است ؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است ؟ مرگ حرفی نزد!!! زندگی دوباره گفت : من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی مرگ ساکت بود زندگی گفت : رابطه ی من و تو چه احمقانه است !!! زنده کجا ، گور کجا ؟ دخمه کجا ، نور کجا ؟

عاشق یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:58

هرگز امید را از کف مده آنگاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری. همه چیز در آن لحظه ای به پایان می رسد که قدم های تو باز می ایستد و هراسی به خود راه مده از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد. تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است

عاشق یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:59

کاش میشد با شقایق حرف زد کاش میشد آسمان را لمس کرد کاش میشد مثل یک غنچه شکفت کاش میشد

زندگی را گرم کرد کاش میشد تا بباری مثل ابر کاش میشد سبز باشی چون درخت کاش میشد واژه واژه شعر

شد کاش میشد از قفس آزاد شد کاش میشد عشق را تقسیم کرد کاش میشد عشق را تفسیر کرد کاش میشد

شعر عشقی را سرود کاش میشد از لب دل گل ربود

عاشق یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:00

سفرنکن سفر نکن مسافر، سفر که کار ما نیست سفر مال ستاره ، مال اقاقیا نیست سفر نکن امیدم، من بی تو نا امیدم سفر نکن بهانه برای زنده بودن سفر کنی تمومه امید با تو بودن سفر کنی تمومه قصه ی عشق مجنون سفر کنی می دونم چشمم یه کاسه ی خون سفر کنی زندگیم پر از غم و جنونه روزام پر از سیاهی ،شبام چه ناتمومه اما اگه بمونی خورشید توی چشامه

متخصص یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:05

اگه افکتشو کم میکردی بکش خوش حلتر بود البته معذرت

متخصص یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:05

خوش حالت تر بود

[ بدون نام ] یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:23

http://www.riverart.net/hormoz/local_art/persian/
http://www.riverart.net/khabar/

رحیمیان یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 http://www.rahimian.blogsky.com/

سلام
جالبه موفق باشید.

ماهی بالی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 http://mahibali.blogsky.com

درباره کامنت بالا که آدرس سایتی را معرفی میکند جالب این جاست که باز هم کوچک ترین اشاره ای نشده که طرح سیمرغ خاکی از عبد الرسول دریا پیما است و هنرمندان هرمز آن را به طور مستقل اجرا کرده اند. ولی به نام کس دیگری تمام شد. و مسئولین استان هم ترجیح دادند کنار یک چهره شناخته شده بین المللی بایستند و عکس بگیرند نه یک هنرمند قدیمی ناشناس هرمزگانی ساکن جزیره هرمز.
این هنرمندان هرمز که قبلا بچه های کمیته امداد بودند و با خنک شدن هوا در مناطق جنوبی کشور به ناگهان تبدیل به هنرمند شدند

آیا می شود با این چیزها دل شکسته هندمندان بدون تریبون هرمز را به دست آورد؟

ماه لی لی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:13 http://www.abi-e-aram.blogfa.com

شن باشم از آن بگذرم یا خیالی خوش در سایه...
زیباست..انگار دل میخواهد از پارگی سر را بفرستد آنطرف بی ترس از پارگی حبل الورید...

میرزایی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:15

سلام روح الله
متاسفانه بایدبگم برامن این عکس چندان جذاب نیست برخلاف عکسای قبلیت
مخلصیم

کیوان یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:24 http://WWW.FREESUN.BLOGFA.COM

عکس خوبیه.
۱ جورایی ۱ چیزی میخواد بگه.البته من که نفه میدم

حسین رزده یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 13:24 http://sozlavar.blogfa.com

سلام به روزم با یه مطلب در مورد نگار خانه شهر نطرت یادت نره

جرون یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:14


لایه ازن؟!!!

صندوقچه یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 15:26 http://Ardvisoor.blogfa.com

آزاد شدم ........

اصغربشارتی یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:44 http://www.photobesharat.blogfa.com

سلام عالی

آی ی ی ی من کو..... دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:39

قدرت اندیشه

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.. تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود . پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .
4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟ پسرش پاسخ داد :
پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .

امامدادی دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:01 http://www.rahbaremamdadi.blogsky.com

سلام
/عکاسی تک رنگ

بنیامین دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 13:55 http://avishanekoohi.blogsky.com

با عکس به روزم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:40

جناب سایبانی چطور شده مدافع آقای دریاپیما شده اید چرا آن زمانی مه حقش را خوردین و طرحش را به نام خود زدین و بدون این که یادی از او کنین این حرف ها را نمی زدین اولین بار او بود که طرح خاک های رنگی را در تئاتر اجرا کرد و شما خیلی راحت اومدین در کزوو و خیلی جاهای دیگه این کار را دزدیدین و یادی هم از او نکردین دل او از شما پر است با این چیزها هم نمی توانید دلش را به دست بیورید لطف کنید کلاه خود را بچسبید که باد نبرد لازم نیست مدافع دیگران شوید خوشحالم که کم کم دستتان دارد برای دیگران رو می شود

بدیس سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:48 http://aask.blogsky.com/

سلام.محشر بودن.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:30

جناب سایبانی چطور شده مدافع آقای دریاپیما شده اید چرا آن زمانی که حقش را خوردین و طرحش را به نام خود زدین و بدون این که یادی از او کنین این حرف ها را نمی زدین اولین بار او بود که طرح خاک های رنگی را در تئاتر اجرا کرد و شما خیلی راحت اومدین در کزوو و خیلی جاهای دیگه این کار را دزدیدین و یادی هم از او نکردین دل او از شما پر است با این چیزها هم نمی توانید دلش را به دست بیاورید لطف کنید کلاه خود را بچسبید که باد نبرد لازم نیست مدافع دیگران شوید خوشحالم که کم کم دستتان دارد برای دیگران رو می شود

سحر سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:57

سلام خوبی عزیزم فدات شم اگه زومت اپتیکال بود بهتر بود بوس

مردمک سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:40 http://mardoomak.blogsky.com

بسیار عالی استاد
بروزم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:48

بسیار زیبا استاد

سامان سایبانی/چمک چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 http://chemak.blogsky.com

سلام
مثل همیشه خوب.
لینک یادت نره

سامی حزنی چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 17:27 http://www.SamiHozni.Com

سلام
دمت گرم .

لی چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 21:11 http://www.leee.blogsky.com/

سلام
عکس خوبیه اما نمیگیره منو... او حسی که بیننده رو چند لحظه نگه داره....

کور ممد داداش نور ممد پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:24

تور فلزی ابودن یا پلاستیکی ابودن

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:29

شـــب ســـردی اســـت ، و مـــن افـــســـرده

راه دوری اســــت ، و پـــایــــی خـــســـتـــه

تــیـــرگــی هــســـت و چـــراغـــی مــــرده

میــکــنــم ، تــنـهـــا ، از جــــاده عـبــــور :

دور مــانـــدنــــد ز مــــن آدم هــــــا

ســـایــــه ای از ســــر دــــیوار گـــذ شـــت ،

غــمــی افــــزود مـــرا بــــر غـــــم هـــــا

فــــکر تـــاریـــکی و ایـــن ویـــرانـــی

بـــی خــبـــر آمـــد تــــا بــــا دل مــــن

قـــصــــه هــــا ســــاز کــــنـــد پـــنـــهـــانــی

نــیــســت رنــگـــی کـــه بــگـــویـــد بـــا مــــن

انــــدکــی صــبـــر ســحــر نــزدیــــک اســـت

هـــر دم ایــــن بـــانـــگ بـــر آرم از دل :

وای ، ایـــن شــــب چـــقــــدر تـــاریــــک اســــت !

خـــنـــده ای کـــو کـــه بـــه دل انـــگــیـــــزم ؟

قــــطـــره ای کــــو کـــه بــــه دریـــــا ریــــــزم ؟

صــخـــره ای کــــو کــــه بــــدان آویـــــزم ؟

مـــثـــل ایــــن اســــت کــــه شـــب نـــمـــنــــاک اســــت

دیـــگــران را هــم غـــم هــســت بـــه دل ،

غـــم مـــن ، لــیـــک ، غـــمــی غــمـــنــــاک اســــت





سید جلال پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 http://www.kolger.blogsky.com/

سلام
یاد تور دروازه پرسپولیس افتادم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:18

برای سید جلال
یاد تور دروازه استقلال افتادم.

dhjjj پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:35

سلام

بدیس پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 http://aask.blogsky.com/

سلام....

یوخه پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 14:47

اوه منم یاد تور دروازه شهرداری افتادم!!!!!!!!!!!!!!

امیر فخری پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 18:31

اگر چه احساس می کنم عکس خوبی است اما نگاه می توانست پخته تر باشد ای کاش این فضا این قدر خالی نبود جایی که بوده به تصویر کشیدیه شده بدون آین که نگاه عکاس پشت اون مشخص بشه این فضا همنطور بده که هست پس ما باید به دنبال یک مهم دیگر که نگاه عکاس هست باشیم یعنی اینکه پس نگاه تو این نبشه که شاتر را زدی نگاه تو این باشه که به ما یک چیز را بگه ایک چیز را من یا دیگری نمی تونم بگم خود تو به عنوان عکاس باید بگی که چی شده و قرار چه بشه حضور یک شیِ ِانسان و یا هر چیز دیگر که نگاه تو پشت اون باشه جهان بینی تو را می رسونه وگرنه ..... تو همان خاکی که هستی... یعنی تو همان عکاسی هستی که بودی و شاتر زدی چیزی به ما از ذهن تو اضافه نمی شه موفق باشی

خلیل مؤیدی جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:12 http://antigon.blogsky.com

عالی ... شبیه اون طراحیهاییه که ستودنیه (painting) ضمن اینکه یه کم هم شبیه نقشه جزیره هرمزه ... مغسی ...

سروش شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:18

ساده ولی پرمعنا...
کارای زیبات روی عکاسیم تاثیر فوق العاده ای داشته !
به امید دیدارت در بستک
ممنون استاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد