فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

فتوبلاگ پرپروک

عکس‌های روح‌اله بلوچی

 عکسهایی از اجرای تاتر ؛تنها سگ اولی میداند که چرا پارس میکند مکبث؛ به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی در بخش بین الملل جشنواره تاتر تهران 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

عکسهای عبدالحسین رضوانی در همین خصوص

نظرات 19 + ارسال نظر
ع.آرام یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 http://7citiesoflove.wordpress.com

با اجازه در هفت شهر عشق کمی تا حدودی! منعکس می‌کنم...و ارجاع می‌دهم به اصل!

حسن بردال یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 09:44 http://loor.blogsky.com

سپاس از تو بابت انتشار عکس‌ها

کیانی یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:25

جای ما خالی بوده خیلی کاملا مشخصه.
در ضمن عکسهای خیلی خوبی گرفتین آقای بلوچی

ابراهیم جلالی یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 http://www.khamal.blogsky.com/

خسته نباشید و خدا قوت به شما و همه دوستان . جای ما خالی... انشالله با دست پر برگردن به خونشون .

ali mahrooz یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:35 http://www.byrapid.com

سلام خوبی وبلاگ خیلی خوب وقشنگی داری خوشحال میشم اگه به سایت من هم سر بزنی در مور فروش اکانت های رپیدشیر و مگا آپلود هستش. منتظرتم راستی میشه یه لینک از سایت من تو وبلاگت بدی با همین عنوان فروش اکانت های رپیدشیر و مگا اپلود ؟ ایشالا جبران میکنم مرسی فعلا بایhttp://www.byrapid.com

من یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 16:35 http://mymadhouse.blogsky.com

از کی تا حالا اهل هوا کفش اسپرت مارک دار میپوشن؟!!!

وحدانی یکشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 16:47 http://www.goranaz.blogsky.com/

سلام

ممنون بابت این عکس های زیبات
آرزوی موفقیت رو براشون دارم و امیدوارم که دست پر برگردندد


H.salimpoor دوشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 http://apocalypse-now.blogsky.com

خسته نباشید

من سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:21 http://mymadhouse.blogsky.com

عکسا توپ بودن ولی اون عکس ضدنور که عبدالحسین گرفته بود بهتر از اینه

جیغ سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:40 http://jootii.blogsky.com/

نقد دارم
1. مگه برقع جزو پوشش های بندر هست که تو تاتر نشونش دادن
مگه مال عربا نیست
2. بدون برقع نمیشد نشونش داد و بدون برقع و با لباس بندری اون بازیگر بندری شناخته نمیشد

حتما باید از پوشش عربها استفاده می کرد این کارگردان؟ پس ارق بندری بودن کجا رفته؟ همین کارها رو می کنید که کسی که بندرو نشناسه فکر می کنه که ماها از دم عربیم
بندر و بندرعباس فارس بودن ...حالا لهجه تغیر کرده عرب که نشدیم......
شما با پخش این عکسا کمک به اشاعه فرهنگ عرب می کند.... جای بسی تاسف هست.....
روی من با تمام عکاسا بندری هست نه تنها شما....

روح اله قیصری نیا سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 14:02 http://picweek.ir

سلام دوست هنرمند من

از اینکه با شما و سایت خوبتون آشنا شدم خوشحالم.
عکساتون رو دیدم. بسیار زیبا ثبت شده بودن. اگه به سایت منم سری بزنید ممنون میشم.
در ضمن خوشحال میشم باهاتون تبادل لینک کنم.

با سپاس

فیصل دانش سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 15:05 http://shoor-e-sharji.blogfa.com

سلام روح الله عزیز
عکس های بسیار زیبایی از این شاهکار هنری گرفته بودید...
از لطف شما سپاسگزارم... جات خالی بود هفته قبل سفری به جزیره هندورابی داشتیم که از شما برای دیدن سفرنامه دعوت میکنم. موفق و پیروز باشید..

یوخه سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 18:58

سلام
کارت عالی بود آقای بلوچی مرسیعکس آخری خیلی جالبه

میثم سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 21:16 http://mahrengi.com

از عکسها لذت بردم
به امید موفقیت تمام هنرمندان استان.
راستی بروزم سری به ما هم بزن

جلال چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:01

دست شما درد نکنه واقعا عالیه
اسامی در رفتار اثر می گذارد
مثلا اگر اسمت جیغ باشه باید دائم و الکی جیغ بکشی

وهمچنین بیخود نیست که دو چیز مرتبط را میگن چه با مسما

ندای قران چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:43 http://www.tahrui.blogsky.com

درختی که به مومنان درس محبت اموخت چاپ
تاریخ : سه شنبه 13 بهمن 1388
آیا واقعا ما پیامبرمان را دوست داریم؟ آیا دوری از او و دستورات و فرامینش برایمان دردناک است؟ آیا ما از یک تنه‌ی درخت هم کمتریم؟!..

پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) در مسجدشان قبل از اینکه منبری داشته باشند هنگام ادای خطبه در کنار تنه‌ی درخت خرمائی تکیه می‌دادند تا صحابه ایشانرا بهتر ببینند... وقتی برایشان منبری ساخته شد، ایشان روی منبر رفتند و از تنه درخت دور شدند. همه‌ی یاران رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) متوجه شدند که صدای گریه‌ای از تنه درخت برخواست.

پیامبر با شنیدن صدای گریه‌ی درخت ناراحت شده از منبر پائین آمدند و پیش تنه‌ی درخت رفته، با دستان مبارک دست رویش کشیده، به او فرمودند: آیا راضی می‌شوی تو را زیر منبر دفن کنیم و روز قیامت در بهشت با من باشی؟ تنه‌ی درخت با شنیدن این سخن پیامبر راضی شد و از گریه ایستاد...

آیا من و تو ای برادر مسلمان هنگامی که دستوری از پیامبر را از خود دور می‌کنیم، یا بعبارت دیگر پیامبر را از خود می‌رانیم. از آن تنه‌ی بی جان بمراتب بی‌شعورتر نیستیم؟!..

بیا با چنگ زدن به احکام و فرامین و دستورات قرآن و پیامبر خدا (صلی الله علیه وسلم) همیشه با پیامبر و قرآن باشیم...

محی چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 18:25

همیشه لذت میبریم از دیدن عکسهایت. و چقدر زحمت کشیدند ایدن دوستان در این تاتر . که قدرشان را میداند؟

بنیامین پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 15:01 http://POSBASTAKI.BLOGSKY.COM

سلام

زیباست

با شعر به روزم

Maryam Mansoori جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:48

عکس اولی خیلی قشنگ بود!!!! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد